گفتگو با آقایان دشتی و عینکیان بعد از فرار از پادگان اشرف

آقایان مرتضی دشتی و علیرضا عینکیان که به تازگی توانسته اند با شجاعت تمام در اقدامات جداگانه ای از پادگان فرقه ای اشرف فرار کنند روز چهارشنبه 24 شهریور با بنیاد خانواده سحر به گفتگو نشستند.

آقایان مرتضی دشتی و علیرضا عینکیان بعد از فرار از پادگان فرقه ای اشرف

آقایان دشتی و عینکیان اظهار می دارند که چندی قبل بحث سپردن تعهد نسبت به عدم فرار را در یگان های مختلف شروع کرده بودند و خواسته بودند تا نفرات تعهدات خود را تا عید فطر تحویل دهند که البته این دو قبل از عید فرار کردند. البته مسئولین در خصوص افرادی که بلافاصله اقدام به این کار نمی کردند مشکوک شده و آنان را زیر نظر می گرفتند. آقای عینکیان بعد از اخذ دیپلم به قصد ادامه تحصیل در رشته پزشکی به ترکیه رفته و از طریق لهستان به آلمان می رود ولی با مشکل اقامتی روبرو می شود و عناصر سازمان به او پیشنهاد می کنند تا وی را موقتا به عراق ببرند و او را در سال 1367 با هواپیما مستقیما از آلمان به بغداد می برند و هرگز اجازه خروج از آنجا را به وی نمی دهند. آقای عینکیان می گوید که تاکنون دوبار به صورت کتبی درخواست خارج شدن از فرقه رجوی را کرده و مطرح نموده بود که انقلاب ایدئولوژیک را قبول ندارد ولی هر بار با گذاشتن نشست و اعمال فشارهای روانی و تهدید و ارعاب وی را منصرف کرده بودند. آقای عینکیان بالای 50 سال سن دارد و بیش از 22 سال از عمر خود را در عراق و در سازمان مجاهدین خلق به صورت تمام وقت سپری کرده است. آقای عینکیان در مورد نحوه فرارش چنین می گوید: "ماه ها نقشه فرار را می کشیدم تا این که آن شب خودم را به هزار زحمت به خیابان 100 رساندم و خودم را در پشت درختان پنهان کردم. چند ماشین عراقی در حال خروج از درب شرقی پادگان بودند. با چراغ قوه که همراه داشتم به آنها علامت دادم. ماشینهای اول متوجه نشدند ولی ماشین آخری متوجه شد و ایستاد و من توانستم خودم را به آن برسانم و سوار شوم. خبرهای رسیده از درون پادگان فرقه حاکی است که بعد از فرار آقای عینکیان مسئولین فرقه اقدام به حرس کردن شاخه های پائینی درختان خیابان 100 کرده اند تا دید کافی برای گشت های سازمان فراهم شود و کسی نتواند خارج از دید آنان فرار کند. مسئولین فرقه متوجه شدند که آقای عینکیان در هنگام فرار خود را در لابلای درختان خیابان 100 مخفی کرده بوده است. دو روز بعد تمام درختان خیابان صد را از زمین تا ارتفاع 2 متر حرس نمودند تا افراد نتوانند از پوشش برگ درختان استفاده کرده و مخفی شوند و سپس فرار کنند. همچنین شبها صرفا اعضای شورای رهبری حفاظت درب اسد (درب غربی که خانواده ها در مقابل آن متحصن هستند) را به عهده دارند و سایر اعضا در این موضع حق پست دادن ندارند. سازمان برای بار دوم افرادی که خانواده هایشان در برابر دروازه پادگان فرقه ای اشرف متحص شده اند (از جمله رمضانی و اکبر زاده) را به مصاحبه کشانده است. آنان فوق العاده ضعیف و رنجور به نظر می رسند که بیانگر فشار روانی و جسمی است که بر آنان وارد می شود تا در برابر دوربین به خانواده های خود ناسزا بگویند و به آنان تهمت بزنند. آقای دشتی اظهار می دارد که تخت اکبرزاده در آسایشگاه در بالای تخت وی بود و مسئولین سازمان روزی دو بار او را برای توجیه و در واقع مغزشوئی می بردند و این در حالی بود که وی بیمار و بسیار ضعیف بود. آقای دشتی همچنین عنوان می دارد که زمانی که اعضای سازمان را برای مقابله با خانواده ها بسیج می کردند مژگان پارسائی خود توجیه آنان را به عهده می گرفت و به آنان رهنمود می داد که چگونه به تهدید و ناسزاگوئی در برابر خانواده ها بپردازند. او برای اینکه شناخته نشود با کشیدن چپیه بر روی سر وصورت خود در جمع افراد دشنام دهنده حاضر می شد و آنان را تهییج می کرد تا به هتک حرمت هر چه بیشتر نسبت به خانواده ها بپردازند. آقای دشتی در سال 1382 به قصد رفتن به اروپا جهت یافتن کار و موقعیت بهتر از کشور خارج شده و وارد ترکیه شد که در آنکارا به دام عناصر فرقه رجوی افتاد. او از طریق زمینی به عراق اعزام شد و به وی وعده داده شده بود که از آنجا به اروپا برده خواهد شد. او بعد از فرار اطلاع یافت که پدر و مادرش هر دو فوت کرده اند. لازم به ذکر است که برادر آقای دشتی به نام حبیب دشتی از هواداران سازمان بوده که در سال 1367 در ایران اعدام شده بود. او در مورد فرارش می گوید: "شب به اتفاق یک نفر در ضلع جنوب پست می دادم که هم پستی من خوابش برد و از این فرصت استفاده کردم و فرار کردم. برای فرار البته یک سال بود که برنامه ریزی می کردم." بر اساس اطلاعات رسیده وقتی فرار آقایان دشتی و عینکیان از پادگان اشرف در سایت سحر منعکس می گردد سازمان دست به دو اقدام حفاظتی می زند. اول اینکه پست دو نفره را به چهار نفره تبدیل می کند تا اگر یکی از آنها خوابش برد بقیه بیدار باشند. دوم اینکه داشتن چراغ قوه در سازمان جرم اعلام میشود و هرکس داشته باشد باید تحویل دهد و گفته شده است که چنانچه نزد کسی چراغ قوه یافت شود مترادف با خیانت به رجوی است و مستحق مجازات می باشد. آقایان دشتی و عینکیان هر دو شرایط روحی افراد داخل پادگان را بسیار خراب تشریح کردند و گفتند تنها خفقان روانی حاکم در داخل پادگان اشرف و عدم اطلاع از شرایط خارج از آنجا موجب ماندن بسیاری از افراد شده است. آنان گفتند که در ضلع جنوبی پادگان که اغلب یگان ها قرار دارند علاوه بر موانع ایجاد شده هر شب اعلام آماده باش می شود و نگهبانی دو نفره به فواصل کوتاه قرار می دهند و مدام افراد را از حمله نیروهای عراقی که قصد قتل عام آنان را دارند می ترسانند. علاوه بر این پستهایی به حالت کمین گذاشته اند که از دید پست های آشکار پنهان است و در واقع کارش مراقبت از پست های آشکار است تا خود آنان فرار نکنند. همچنین با دوربین های ثابت دید در شب محوطه را تحت دیدبانی دارند تا کسی در تاریکی شب فرار نکند. موانع ایجاد شده برای جلوگیری از فرار در قسمت های خانم ها به مراتب بیش تر و بلند تر از قسمت های آقایان است. افرادی که در هنگام فرار دستگیر می شوند 20 الی 25 روز در نشست های عملیات جاری بطور مداوم تحت شدیدترین فشارهای روانی و حتی جسمی قرار می گیرند و علاوه بر ضرب و شتم آنقدر زیر دشنام و ناسزا خورد می شوند تا از کرده خود اظهار پشیمانی نمایند. نفرات نمایندگی ملل متحد در عراق (یونامی) وقتی به داخل پادگان می آیند فقط با فرماندهان برخورد دارند و افراد عادی به آنان دسترسی ندارند. هر دوی آنها می گفتند که بعضی مواقع که برای نظافت خیابان 100 می رفتند پیام های پخش شده از بلند گو ها از جمله پیام خانم بتول سلطانی و پیام آقای بهزاد علیشاهی را می شنیدند که رویشان خیلی تأثیر داشت. سازمان برای مقابله با این کار صدای بلند گوهای خود را بلند تر می کرد و وقتی می گفتیم چرا نمی گذارید بشنویم چه می گویند ما را مزدور و خائن خطاب می کردند. آنان گفتند که این پیام ها به این دلیل برایشان جالب بود که پیام دهندگان را سالهای سال می شناختند و به آنان اعتماد داشتند. رجوی چند روز قبل در یکی از نشست های صوتی در داخل پادگان اشرف می گوید که او هرکجا که باشد شیری (منظور مریم رجوی) به جای وی خوابیده است. بعد میگوید که وقتی محمد (ص) در مکه جانش به خطر افتاد از مکه خارج شد و علی (ع) که شیر خدا لقب دارد در بستر وی خوابید. رجوی بعد خودش را با پیامبر اکرم و مریم را با امیر المؤمنین مقایسه و تشبیه می کند و در همان زمان که صدایش در سالن پخش می شد تصاویری از فیلم محمد رسول الله نشان داده می شود. بر اساس اطلاعات رسیده تشبیه فرار و مخفی شدن رجوی به هجرت پبامبر عظیم الشأن اسلام بسیاری را در داخل پادگان خشمگین کرده و سؤالات زیادی را در این خصوص مطرح کرده بودند.