خودکامگی رهبر عقیدتی مجاهدین

… برای جلوگیری از فرار افراد از اشرف اول اینکه در مجموعه آسایشگاه هر شب نفرات هوشیار وجود دارد و ورود و خروج نفرات را از مجموعه در هنگام شب کنترل میکنند و به راحتی نمیتوان از مجموعه خارج شد. از طرف دیگر سیستمهای کنترلی فرماندهان روی نفرات بخصوص نفرات پائین تر وجود دارد. این کنترل بویژه در مراسم جمعی بیشتر میشود. از طرف دیگر گشتهایی وجود دارند و شب ها گشتهای سواره براه می افتند و ترددات را کنترل میکنند. زمانیکه عراقی ها نزدیک میشوند تعداد نفرات پست را افزایش میدهند تا مانع از فرار افراد به علت نزدیک بودن آنها با نفرات عراقی بشوند و فرمانده مرد هر یکان حضور مستمر دارد تا مانع از فرار نفرات بشود. این کنترل روی نفرات پائین تر بیشتر است.
مانع دیگر این است که ترددات خیابان 100 را خیلی محدود کرده اند تا مانع از فرار نفرات بشوند و یا اینکه ترددات نفرات را حداقل دو نفره کرده اند تا کنترل روی نفرات وجود داشته باشد. ترددات بعد از تاریکی هوا را ممنوع کرده اند.
همچنین در نشستهای جمعی که مسعود (رجوی) صحبت میکند به نفرات میگوید هر کس که از پیش ما برود مزدور رژیم بوده و سوگند جلاله را شکسته و خوک میشود و در واقع آنها را از عواقب این کار می ترساند… قسمتی از مصاحبه بنیاد خانواده سحر با آقای علیرضا عینکیان عضو با سابقه و جدا شده ی مجاهدین

خودکامگی یا اتوکراسی در ادبیات سیاسی، نوعی بنیاد قدرت است که در آن تفوق آشکار یک فرد بر راس سلسله مراتب و روابط انسانی وجود دارد. خودکامگی رهبر یا لیدر سیاسی مبتنی بر ترس و هراس یا وفاداری کورکورانه ی اعضا و کسانی ست که بر آنان قدرت دارد و تحت سیطره ی وی قرار دارند. طبق دیدگاه دکتر مارگارت تالر سینگر پژوهشگر و اندیشمند سیاسی، فرقه ها تمایل به خودکامگی و کنترل رفتار اعضا دارند، رهبران فرقه ها به اعضای خود دیکته می کنند که چگونه فکر و رفتار کنند و فشار زیادی بر روی اعضا برای محو علائق خانوادگی و ترک خانواده، دوستان و بستگان می آورند. مجاهدین خلق بر این اساس یک فرقه ی خشن و بیرحم است که رهبران آن جز به خودکامگی ایدئولوژیک و سیاسی نمی اندیشند. آیا مسعود رجوی و سایر رهبران فرقه ی مجاهدین با ایجاد شرایط و محیطی چون اسارتگاه اشرف، می توانند از حقوق انسانها و الزامات مبارزه دموکراتیک و آزادیخواهانه حرف بزنند؟ تاملی بر مصاحبه ی آقای علیرضا عینکیان از کادرهای تشکیلاتی مجاهدین و عضو با سابقه ارتش آزادیبخش ملی که پس از بیست و پنج سال اخیرا توانسته است از حصارهای ذهنی و فیزیکی مجاهدین فرار کند حکایت تلخ و درخوری ست از آنچه که درون مناسبات مجاهدین می گذرد. اجبار نیروها و کادرهای تشکیلاتی برای ماندن در اشرف و کنترل همه جانبه ی آنان بیانگر چه واقعیاتی ست؟ چگونه مجاهدین و رهبر عقیدتی آن از آزادی و حقوق بشر حرف می زنند در حالی که نیروها و کادرهای تشکیلاتی را در نهایت محدودیت و کنترل غیر انسانی و غیر اخلاقی قرار داده اند؟ آیا جز این است که مجاهدین ادامه دهنده ی سنت توتالیتر و ایده های فاشیستی هستند؟ در واقع مجاهدین به دلیل کنش سیاسی زورمدارانه و خوانش توتالیتاریستی از دین ایدئولوژیک و پایبندی به سیاست قدرت مدارانه در درگیری نابخردانه ای قرار دارند که هدف متعالی برای آن متصور نیست. زیرا انتخاب افراد نوعی عمل اجتماعی برای تحقق آزادی است. باید به رهبر عقیدتی مجاهدین گوشزد نمود که انسان در اندیشه و عمل اجتماعی ناگزیر از انتخاب برای تعیین سرنوشت خویش است و آزادی او از همین " اجبار " بر می خیزد. زیرا انسان محکوم به آزادی است و با آمدن به این دنیا مسئول تمام کارهایی ست که انجام می دهد. بی تردید پایبندی به حقوق انسانها و باورمندی به حق انتخاب آزادانه ی آدمی، با تفکر و ایده ی فرقه گرایانه ی مجاهدین ناسازگار است. پر واضح است در عصر تحولات دموکراتیک و فهم و درک انسان مدرن، بینش فرقه گرایانه با آزادی انسانی مغایرت دارد و با تشکیلات و تفکرات ایدئولوژیک مجاهدین سر سازگاری ندارد. بایستی صداقت داشت و بی باک بود و از واقعیات درس گرفت. به جرئت می توان اذعان داشت که کنش سیاسی رهبر عقیدتی مجاهدین و نوع رفتار وی با نیروها و کادرهای تشکیلاتی تحت سیطره اش در تقابل آشکار با مبانی و اصول راهنمای فکری بنیانگذاران مجاهدین خلق قرار دارد و دیدگاه مسعود رجوی در باره ی مقوله ی جنسیت، روابط جنسی، مفاهیمی چون عشق و دوست داشتن، کانون خانواده، شان و کرامت انسانی، آزادی و حق تعیین سرنوشت انسانها، انضباط و مجازات، جز نابخردی و ناراستی نیست. رهبر عقیدتی مجاهدین " روایتی بزرگ " از خویش می سازد که هیچ بهره ای از واقعیت ندارد و جز خودشیفتگی محض نیست. پدید آوردن شرایط و موقعیتی که کادرهای تشکیلاتی مجاهدین طی بیش از سه دهه امکان ارتباط و مواجه شدن با دنیای پیرامونی را از دست دهند، ماهیت واقعی مسعود رجوی را برای همگان به تصویر می کشد.
بی تردید، نیم نگاهی به سخنان و افشاگری کادرهای تشکیلاتی جدا شده ی مجاهدین که سالهای طولانی در اسارتگاه اشرف نظاره گر دنیای تاریک و سیاه مجاهدین بودند و پس از رهایی با نقد مناسبات درون تشکیلاتی به نکات و فاکت های تلخ و دردناکی اشاره می کنند، می تواند روشنگر و عبرت آموز باشد. وقتی به آزادی راستین و حقوق بشر ایمان نداشته باشیم دو گانه گی در ذهن و رفتار پیامد اجتناب ناپذیری خواهد بود که بدان دچار خواهیم شد و پروسه ی گسست و آشفتگی سرانجام و مقصدی ست که گریزی از آن نیست. هم اکنون رهبران مجاهدین در تناقض های غریبی غوطه ورند و با پرسش های بنیادین مواجه هستند که پاسخی بدان ندارند زیرا دارودسته ی رجوی از منطق روشنی تبعیت نمی کنند. آرش رضایی