نامه ای از یک خواهر چشم انتظار به برادر اسیرش در اشرف

بنام خدا
خدمت برادرعزیزم جناب آقای ملک جمشید ده مرده
با سلام. امیدوارم که حالت خوب باشد و در این روزهای دلهره و اضطراب، بالاخره آ ن راهی را انتخاب کنی که به همه رنجها وغصه ها پایان دهد. میدانم وقتی صدای طبل خانواده ها را میشنوی در ته دل خوشحال هستی و اشک درچشمانت حلقه میزند. بله اینها خانواده هایی هستند که تا امروز که من این نامه را مینویسم دویست و هفتاد روز است درب اردوگاه منتظر خروج شما از این محیط جهنمی هستند.
این خانواده ها نمایندگان ما هستند، برادران وخواهران تو هستند. برادر جان ازهیچ چیز نترس هرچه زودتر خودت را تسلیم نیروهای عراقی کن و به وطن برگرد. ما به توخیلی امید داریم. می دانیم که بالاخره جواب دعاهای خود را دریافت خواهیم کرد.
برادرعزیزم از سال 66 تاکنون متوجه دروغ های آنان نشدی. برادران طاهر سلجوقی خیانت بزرگی در حق خانواده ما کردند. همانطورکه محمدآقا برایت اشاره هایی کرده است دیگرصلاح نیست بیشتر از این به حرف اینها گوش دهی. کار اینها تمام است عکسهای همراه نامه را که درمنزل مان گرفته شده برایت می فرستم. این بچه ها همه دوستت دارند ومنتظر دیدن توهستند.

کدام کشور یک سرباز اسیر را مجازات میکند. از دوستانت اکبر محبی قسم میخورد که تا روزی که زنده باشد تلاش کند تا تو نجات پیدا کنی و می گفت همه چیز به خودت بستگی دارد.
بگذار به تو بگویند مزدور، اطلاعاتی،هرچه دلشان میخواهد بگویند. توبه حرف من طاهره خواهرت که دیگرتحمل ندارم توجه کن. من خوشبختی تورا میخواهم برگرد به خانه هرچه دلت خواست سیگاربکش! من با تو دعوا نمی کنم قول میدهم برایت یک کارتون سیگار بگیرم وهرچه بخواهی من برایت فراهم میکنم. برایت چند دختر را هم انتخاب کرده ام یکی را بگیری تاما زودتر برادرزاده هایمان را ببینیم.
برادر عزیزهمه اینجا درآسایش هستند ما منتظر دیدن توهستیم.
طاهره