شکنجه گر، مزدور یا مبارز راه آزادی

آن هنگام که بازجو و شکنجه گر دارودسته ی رجوی گستاخانه توجیه گر جنایت و اقدامات ضد بشری رژیم صدام در سیمای به اصطلاح آزادی می گردد، در حقیقت پلیدی و پلشتی و نهایت حمـاقت سـران مجاهدیـن را عریان و آشکار می کند. این روزها اسدالله مثنی آلت فعل حقیر رهبر عقیدتی مجاهدین در توجیه مزدوری و جاسوسی سران مجاهدین به نفع رژیم منفور و بد نام صدام و تجاوز بعثی های تبهکار به میهن عزیزمان ایران و کشتـار شهرونـدان ایـرانی به ورطه ی یاوه گویی افتاده است. اسدالله مثنی یکی از شکنجه گران و بازجوهای بیرحم مجاهدین است که در سیمای آزادی ژست یک تحلیل گر سیاسی به خود گرفته است او به طرزی ناشیانه سعی دارد تناقض های ایدئولوژیک و سیاسی فرقـه ی ضد ایرانی مجاهدین را در دوران تجاوز شب پرستان بعثی بر میهن عزیزمان ایران را توجیه کند. این از شگفتی های زمـانه ی ماست که شکنجه گر بیرحم دارودسته ی رجوی و ستون پنجم رژیم خونریز صدام، تحلیل گر سیاسی و مبارز راه آزادی و حقوق بشر خود را جا بزند!! گستاخی دارودسته ی رجوی را بایستی حماقت بی پایان تلقی کرد وقتی سخن به گزاف گویند و پلیدی و تباهی را روشنایی و نیکی بپندارند. برخی از کادرهای تشکیلاتی با سابقه ی مجاهدین که پس از پی بردن به ماهیت ضد مردمی و ضد میهنی فرقه ی رجوی از حصارهای تنگ و تاریک مجاهدین جدا شده و برای روشنگری افکار عمومی خاطرات و مشاهدات خویش را در معرض دید قرار داده اند به خوبی اعمال و کردار ضد انسانی اسدالله مثتی شکنجه گر بیرحم دارودسته ی رجوی را به یاد می آورند. تامل در بخشی از این خاطرات و مشاهدات به روشنی ماهیت عناصر کلیدی مجاهدین را آشکار می کند. براستی چرا سران فرقه ی تروریستی و تبهکار مجاهدین این روزها شکنجه گران بیرحمی چون اسدالله مثنی را تحلیل گر سیاسی جا میزنند؟ اسدالله مثنی در نگاه عناصر و کادرهای تشکیلاتی با سابقه و جدا شده ی مجاهدین: "… اسدالله مثنی یکی از کادرهای قدیمی سازمان است. اگر به ظاهر این فرد نگاه بکنید خیلی زود متوجه می شوید که چقدر آدم گند و مکار می باشد وقتی در صدد تطمیع ناراضیان مجاهدین بود هزار مارک به خودش می زند که مقصر اسدالله است آن قدر چاپلوسی می کند که آدمی انگشت به دهان می شود. این فرد مطالعات مارکسیستی و مذهبی داشت و از این منابع بیشتر در نشست هایی که ترتیب داده می شد استفاده می کرد همیشه از خصوصیات و اخلاق شاخص نیروی انقلابی حرف می زد ولی خودش نمونه یک فرد لمپن بود در نشست های جمعی به افـراد منتقد و خـواهان خروج از اشرف دشنـام می داد به آنها توهین می کرد. چون وی از کادرهای بالای سازمان بود از رده تشکیلاتی و جایگاهش سوء استفاده می کرد براحتی به افراد توهین می کرد. سخنان غیر مناسباتی و غیر تشکیلاتی بر زبان می آورد. وقتی او فرمانده ی ما بود به نوعی می خواست سر تک تک ما کلاه بگذارد تا تعداد 15 نفر از ما که در یگان مستقل بودیم همه به عضویت سازمان در بیاییم زیرا او موافق نبود که یک یگان مستقل در اشرف باشد و افراد آن یگان کلیت خط و خطوط سازمان را قبول نداشته باشند یا در نشست ها و… شرکت نکنند. وقتی به اسدالله مثنی می گفتیم در نشست شرکت نمی کنیم خیلی خود خوری می کرد. او تلاش داشت حتی چند نفر از ما را هم که شده به نشست ببرد وقتی موفق نمی شد به ما می گفت: در سازمان اجباری نیست هر کسی عقاید خودش را دارد." اما موقعی که منافع خودش را در خطر می دید به اصطلاح تنظیم عالی می کرد به دستـور او مـا را نگهبـانی نمی بردنـد بیشتر بـرایمان مهمانـی ترتیب می دادند یا گـاهی خوش رفتـاری می کردند و نشست های عملیات جاری کمتر تشکیل می شد. موقع کار می گفتد خودتان برنامه ریزی بکنید. از این قبیل رفتارهای متناقض زیاد داشت. ولی به قول معروف وقتی خرش از پل می گذشت یا اینکه سرش به سنگ می خورد همان اسدالله مثنی بیرحم، هتاک، دشنام گو و بد دهن بود.
به ما توهین می کرد چرا عملیات جاری نمی کنید؟ چرا کار نمی کنید؟ چرا صبحگاه نمی آئید؟ وقتی مـدتی بـرای ماموریـت مـی رفت نفس راحـتی می کشیدیم از یگان های مجاور اخبار های جدید را می گرفتیم بعدها متوجه شدیم اسدالله در نشست های مربوط به سایر یگان ها هم که شرکت داشت به افراد یگان ها می گفت هیچ کس حق ندارد با یگان مستقل رابطه برقرار بکند زیرا آنها مجاهد نیستند نجس هستند!!! به این جهت تعدادی از افراد یگان ها به اسدالله اعتراض کردند که آنها همرزم ما هستند چرا باید نجس باشند؟ اسدالله مثنی به آنها می گفت: مجاهدین مسلمان هستند ولی در یگان مستقل تعدادی مسیحی وجود دارد. برخی اهل حق هستند، کمونیست دارند، هوادار شریعتی هستند، لائیک هستند!! هیچکدام از آنها مسلمان نیستند و ما نباید با آنها رابطه بزنیم!!
اما اسدالله واقعیت را نمی گفت خیلی از افراد که به اصول و خط مشی سیاسی مجاهدین انتقاد داشتند در یگان مستقل بودند اینان به خدا، پیامبر، امامان شیعه اعتقاد قلبی داشتند افراد یگان مستقل هر خطی را که سازمان تعیین می کرد و حرفی را می زد کورکورانه نمی پذیرفتند و بحث و گفتگو میکردند در نهایت برخی از مواضع سازمان مورد قبول افراد یگان قـرار نمی گرفت. بخاطر همین مسائل اسدالله مثنی و سایر فرماندهان سازمان از این موضوع می ترسیدند که مبادا افراد سایر یگان ها تحت تاثیر دیدگاه انتقادی همرزمانشان در یگان مستقل قرار بگیرند و بر علیه سازمان حرفی بزنند کما اینکه یکی دو نفر از بچه های خودشان سر موضوعاتی معترض می شوند سران مجاهدین هم بو برده بودند که رابطه ای بین یگان مستقل و یگان مجاور وجود داشته است زیرا انتقادها شبیه مواضع افراد یگان مستقل بود. شخصیت اسدالله مثنی و رفتار و شیوه ی برخوردش جای بحث فراوان دارد به فاکت های زیادی می توان اشاره کرد اغلب بچه های اشرف او را می شناسند که چطور یک جانور مکار و حیله گر است اگر به کسی بگویی اسدالله را تعریف کن در یک جمله جواب می دهد (لمپن بی پدر و مادر) که معلوم نیست کجا بزرگ شده است (البته معلوم است دست پرورده مسعود و مریم است) وقتی لمپن به وی می گویم خیلی حرمت ها را نگه داشته ام زیرا نمی خواهم به نکاتی اشاره کنم که از نظر اخلاقی درست نیست. اما همه انسانها چه خوب و چه بد بایستی در آن دنیا جواب پس دهند و اسدالله مثنی نیز قطعا در آخرت پاسخگوی اعمال پلیدش خواهد بود..
یکی از ویژگی های عجیب این فرد این بود که دوست نداشت همرزمانش مسئولیت او را بدست بگیرند. او دقیقاً به مسعود (رجوی) کشیده بود زیرا تشنه قدرت بود.
همیشه آرزو داشت حرف او به کرسی بنشیند یا نقطه نظرات او اثبات شود سر این موضوع حاضر بود دست و پای خود را هم بدهد. به نظر می رسید او دیوانه است یا قاطی کرده است. زیرا در خیلی از مواقع مشاهده می کردم در تنهایی با خودش صحبت می کند.
اسدالله مثتی تنها فرمانده یگانی بود که حاضر نمی شد نفرات تحت مسئول وی آزاد یا راحت باشند. اگر بچه های یگان مستقل می خواستند جایی بروند حتی برای دستشوئی نفراتی برای تعقیب آنها می فرستاد تا با کسی ارتباط برقرار نکنند. کل نیروها را در قرارگاه اشرف به مناسبت هایی برای تفریح و جشن به پارک می بردند ولی اسدالله این اجازه را به ما نمی داد. روزی که همه افراد برای نشست به باقرزاده رفتند اسدالله به ما گفت: آماده باشید تا به پارک برویم واقعاً این رفتار وی خنده دار بود؟ یادم نمیاد حتی برای یک بار از سر دلسوزی با افراد تحت مسئولش برخورد کند. او خوی حیوانی داشت و خیلی غریزی زندگی و رفتار می کرد. شاید به این دلیل بود که به باورش ما افراد یگان مستقل نجس بودیم و اگر او هم با ما چفت می شد یا مثلا غذا می خورد نجس می شد!! عناصری مثل اسدالله مثنی ماهیت کثیف سازمانی را افشا می کند که نام خود را فریبکارانه مجاهدین گذاشته اند.
گزیده ای از گفتگو با آقای منصور تنهایی تحت عنوان ماهیت واقعی عناصر کلیدی مجاهدین را بشناسیم. ***
… جمع حاضر در نشست نیز نفهمیدند بالاخره منظور رهبر عقیدتی از این تفتیش عقاید چه بود؟ در نهایت جمع بندی آن نشست این شد که حدود 10 نفر از یگان ها جدا شده و مسعود اسم آنها را گذاشت یگان مستقل که در اصل برای چشم زهر گرفتن از بقیه این کار صورت گرفت بخصوص مسئول یگان نیز فرد شکنجه گری به اسم اسدالله مثنی شد و در تعریف به این معنی بود که بقیه باید حواسشان باشد…
پرواز در قفس – قسمت چهارم – قادر رحمانی عضو سابق مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی
***
… بعد از اتمام نشست برای ما رزمنده ها که تعدادمان سیزده نفر شده بود با حضور مسعود، مریم، عباس داوری، محدثین، احمد واقف و ابریشم چی نشستی دیگر ترتیب داده شد و در آن ضمن توضیحاتی که مسعود داد تصمیم ارتش برای جدا کردن یگان ما از دیگر یگان های ارتش را به اطلاع ما رساند. و فرمانده یگان ما نیز به اسدالله مثنی اهل تهران واگذار شد. مسعود گفت چون شما هنوز نتوانسته اید خود را با خصوصیات یک مجاهد خلق آدابته کنید از نظر سازمان باید در شرایط جداگانه ای در قرارگاه اشرف به رزمتان ادامه دهید تا خصلت ها و ناخالصی های خود را بریزید و سپس شایستگی ارتباط با دیگران را در ارتش پیدا کنید و به این شکل رجوی ماهیت فاشیستی خود را به عیان کشید و نشان داد که هیچ اعتقادی به حقوق وآزادی انسانی ندارد و به انسانها به مثابه یک ابزار مکانیکی نگاه می کند…
خاطرات قلعه اشرف (5) – منصور تنهایی عضو باسابقه ی ارتش آزادیبخش و مجاهدین ***
من و یکی از دوستانم به نام شهرام و فردی به نام فرهنگ را در پذیرش فقط به جرم اینکه نمی خواستیم به ارتش آزادیبخش ملحق بشویم بشدت شکنجه کردند. کسانی که در سال هشتاد و دو در شکنجه ما نقش مستقیم داشتند و در پذیرش با ما درگیر شدند عبارت بودند از: زهرا نوری فرمانده وقت پذیرش، علیرضا قلجائی، موسی مرادی، سعید نقاش، فرید ماهوتی، اسدالله مثنی، عباسعلی، نورعلی و شخصی به نام علیرضا.
این است ماهیت واقعی رهبران سازمان مجاهدین که مدعی حقوق بشر و آزادی خلق ایران هستند.
گفتگو با آقای غلامرضا شیردم – قسمت نهم ***
خیلی مشخص است رهبری مجاهدین موارد متعدد شکنجه و آزار نیروهای خود را لاپوشانی کند و واقعیات را انکار. زیرا مجاهدین با پذیرش اعمال ضد انسانی خویش در واقع خود را محکوم می نمایند. اما من بارها شاهد شکنجه نیروهای منتقد و معترض مجاهدین از سوی شکنجه گران سازمان بودم. من یک شاهد عینی هستم و بارها تحت شکنجه بیرحمانه مسئولین و شکنجه گران قرارگاه اشرف قرار گرفته ام. زیرا تمایل خودم را به جدایی از سازمان ابراز می کردم و به این خاطر شکنجه گران سازمان مرا مورد شکنجه و آزار قرار می دادند. به یاد دارم فردی به نام مهرتاش را ماهها تحت شکنجه قرار دادند. مهرتاش را سال 76 به قرارگاه اشرف منتقل کردند. او ترک زبان بود. و 37 ساله به نظر می رسید. وی به دلیل مخالفت با سازمان و قصد خروج از قرارگاه اشرف، ماه ها در انفرادی قرارگاه اشرف تحت شکنجه مسئولین اشرف قرار داشت. افرادی به نام های فرید ماهوتی، اسدالله مثنی و سعید نقاش در شکنجه من و سایر نیروهای مستقر در قرارگاه اشرف نقش داشتند.
گفتگو با آقای غلامرضا شیردم – قسمت هشتم ***
روی یک تکه کاغذ نوشتم و این شد سفره هفت سین من. البته فردایش اسدالله مثنی که از مسئولین سازمان بود و هست وعندالزوم درنقش شکنجه گر و بازجو هم ظاهر میشدسفره هفت سین بدون سین را دید،با غیظ گفت کاش عکس رهبری هم میگذاشتی و یک عکس از مسعود و مریم به من داد.با این همه اولین عید بود که خودم بودم و میتوانستم دقایقی فکر کنم.
بهزاد علیشاهی – وبلاگ حسن زبل ***
اقای رجوی از سال 1374 به بعد حذف فیزیکی افرادی که مخا لف فرقه بودند افزایش پیدا کرد مثلا سعید کیانی را در بصره در رودخانه غرق کردید توسط مشهود دیانتی (سیامک) یا کیومرث امینی بارفروش را اسدالله مثنی از پشت سر با گلوله زد و گفتید که یک چوپان زد و فرار کرد.
عیاران، وبلاگ شخصی محمد کرمی ***
برای کسانی که وی (اسدالله مثنی) را میشناسند و یا با نام او آشنایی دارند تا کنون هر کجا نام اسدالله مثنی آمد ه با خشو نت و اعتراف گیری و کار های اطلاعاتی و باز جویی و زندان و شکنجه همراه بوده که تعداد ی از افراد باز گشته که در حال حاضر در ایران بسر میبرند از الطاف و رفعت وی بی بهره نماند ه اند
سایت پرونده سیاه آرش رضایی

خروج از نسخه موبایل