نامه سرگشاده علیرضا میر عسگری به آقای اد ملکرت

اینجانب علیرضا میرعسگری از اعضای سابق سازمان مجاهدین هستم که در مخالفت با اعمال تروریستی و نقض ابتدایی ترین حقوق انسانی توسط مریم و مسعود رجوی تحت نام انقلاب ایدئولوژی از این سازمان جدا شده و هم اکنون در کشور آلمان اقامت دارم. آقای ملکرت سازمان مجاهدین با متد شناخته شده ای که تمامی فرقه ها از آن پیروی می کنند با قطع رابطه افراد با دنیای خارج و ایجاد محدودیت برای افراد مستقر در قرارگاه موسوم به اشرف (عراق جدید) سعی در حفظ افراد در محدوده بسته تشیکلات خود است. افراد مستقر در این قرارگاه سالیان دراز است که از روابط معمول انسانی از قبیل دیدار با خانواده ها و حق تشکیل خانواده و حق آزادانه برای ادامه زندگی در شرایطی با استاندارهای انسانی محروم می باشند. آقای ملکرت مایل هستم که از تجربه شخصی خودم در رابطه با جدا شدن از سازمان مجاهدین خلق بگویم. من در سن 17 سالگی در سال 1989 به طور حرفه ایی به سازمان مجاهدین پیوستم ولی بعد از چند سال حضور در قرارگاه اشرف متوجه شدم که تمامی شعارها و تبلیغات سازمان مجاهدین دروغ و فریبی بیش نیست و این گروه خشن مذهبی تبدیل به ارتش خصوصی صدام حسین شده است. در سال 1994 من به همراه حدود 600 نفر از اعضای سازمان مجاهدین که با روشهای سازمان مجاهدین مخالف بودیم (عملیات های تروریستی با کمک دیکتاتور سابق عراق صدام حسین) به دستور شخص مریم و مسعود رجوی در درون زندانهای سازمان مجاهدین مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتیم. در همان سال از نزدیک شاهد قتل پرویز احمدی یکی دیگر از مخالفان که به شدت مورد شکنجه قرار گرفته بود، توسط زندانبانان مجاهدین بودم.(گزارش دیده بان حقوق بشر تحت عنوان خروج ممنوع). در همان ایام بارها از مسئولین سازمان مجاهدین درخواست کرده بودم که با خانواده خود تماس برقرار کنم که از طرف مسئولین اعلام شد که کلیه خانواده من توسط حکومت جمهوری اسلامی دستگیر شده اند و هیچ اطلاع دقیقی از آنان در دست نیست! بعدها که پا به دنیای آزاد گذاشتم و رابطه ام با خانواده وصل شد؛ متوجه شدم که خانواده ام بارها درخواست دیدار و تماس با من را داشتند که مسئولین سازمان مجاهدین مانع از این تماس شده و نه تنها نامه های نوشته شده توسط خانواده ام رابه من نداده بلکه از جانب من نامه هایی جعلی به خانواده ام نوشته که مبنی بر اعلام رضایت من از حضور در پادگان اشرف و عدم رضایت من برای دیدار یا تماس با خانواده ام بوده است. در سال 2001 در پی اعلام درخواست مجدد برای خروج از سازمان مجاهدین مرا به حدود 2 سال حبس در زندان انفرادی همراه با شکنجه و آزار و اذیت محکوم کردند. در پایان نیز با تحویل دادن من به سرویس اطلاعاتی دیکتاتور سابق عراق صدام حسین (این امر توسط عباس داوری که از مسئولین فعلی قرارگاه اشرف است صورت گرفت) نقشه قتل مرا ریختند که به طور معجزه آسا نجات پیدا کرده و هم اکنون در کشور آلمان مقیم می باشم. به عنوان یک فرد رنج کشیده که سختی پروسه جدایی از سازمان مجاهدین را با تک تک سلولهای خود حس کرده ام معتقدم که تنها راه خلاص شدن از روابط ضد انسانی درون فرقه مجاهدین ارتباط فعال با خانواده و بستگان می باشد که شخص را به زندگی و آینده امیدوار کرده و راه را برای یک خودکشی دسته جمعی که خواسته رهبران سازمان مجاهدین است می بندد. آقای ملکرت خوشبختانه بعد از سرنگونی دیکتاتور عراق (صدام حسین) این امر میسر شده که خانواده هایی که فرزندان خود را سالیان دراز ندیده و حتی خبری از آنان ندارند امکان سفر به عراق را پیداکرده و روزنه امیدی است برای این خانوادهای دردمند که نزدیک به سه ماه برای دیدار عزیزانشان لحظه شماری می کنند. متاسفانه مسئولین سازمان مجاهدین خلق با تهدید و ارعاب مانع از دیدار خانواده ها با فرزندان خود شده و این حق مشروع انسانی را از آنان گرفته اند و درمقابل با وادار کردن افراد محبوس در تشکیلات فرقه آنان را مجبور به مصاحبه علیه خانواده های خود کرده و خانواده هایی که خواستار دیدار با فرزندان خود هستند را ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی می نامند. آقای ملکرت امیدوارم اقدامات و گام های مفید شما به عنوان نماینده سازمان ملل متحد در عراق راه را برای دیدار مادران و پدران سالخورده ایی که در انتظار دیدار عزیزانشان هستند هموار کند. با احترام
علیرضا میرعسگری

خروج از نسخه موبایل