فریاد وامصیبتای شورای ملی مقاومت رجوی

دبیرخانه شورای ملی مقاومت رجوی روز گذشته به تاریخ 9 نوامبر 2010 اعلام کرد: (((در یک اقدام ضدانسانی، نیروهای عراقی تحت امر مالکی برای چندمین بار از انتقال خانم الهام فردی ‌پور، ۴۴ساله، مبتلا به سرطان تیروئید، به بیمارستان جلوگیری کردند. براساس قرار پزشک معالج، وی می‌ بایست از روز ۱۸آبان به مدت 3 روز برای یدتراپی، در بیمارستان بستری می ‌شد. نیروهای عراقی و مسئولان عراقی بیمارستان اشرف نیز از قبل با انتقال خانم فردی ‌پور و یک نفر دیگر از ساکنان برای ترجمه و پرستاری از وی موافقت کرده بودند. اما دوشنبه‌ شب، ۱۷آبان، از طرف عمرخالد تمیمی، رئیس بیمارستان اشرف، اطلاع دادند که او می ‌بایست بدون مترجم و پرستار و فقط همراه با سربازان عراقی به بیمارستان برود. همان سربازانی که عاملان کشتار و محاصره جنایتکارانه ساکنان اشرف هستند. روشن است این وضعیت برای یک زن بیمار، آن هم در شرایط شیمی ‌تراپی، با همه عوارض آن، مطلقاً غیرقابل قبول است و در نتیجه و به ناچار خانم الهام فردی ‌پور مجبور شد قرار بیمارستان را لغو کند.))) البته بزرگنمایی های شورای ملی مجاهدین تازگی ندارد اما از آنجایی که در این رابطه تجارب کافی دارم ذکر چند نکته ضروری است. نکتۀ اول اینکه شورا ابتدا ذکر نموده نیروهای عراقی از انتقال خانم الهام فردی پور به بیمارستان جلوگیری کردند تا به این وسیله ابتدا به لحاظ روانی روی خواننده تأثیر منفی بگذارد و آنگاه در ادامه شرح داده که از انتقال این خانم جلوگیری نشده بلکه گفته شده که وی می بایستی بدون مترجم و پرستار باشد. در واقع اصل خبر چیز دیگری است که در ابتدا برای وارد آوردن تأثیر روانی طور دیگری مطرح شده تا احساسات خوانندگان را علیه دولت عراق بشوراند. نکتۀ دوم اینکه وقتی نیروهای دولتی می پذیرند فلان شخص را به بیمارستان منتقل نمایند طبعاً به نیازهای ضروری آن مثل مترجم توجه خواهند داشت و بیمار را بدون داشتن مترجم به بیمارستان نخواهند برد و در آنجا برای وی امکان ترجمه را فراهم خواهند نمود. در ضمن ایشان به ادارۀ آگاهی برده نمی شوند بلکه قرار است به بیمارستان منتقل شوند و در بیمارستان هم به اندازۀ کافی پرستار وجود دارد و نیازی به پرستار شخصی نیست. مجاهدین همیشه می خواهند عرف بین المللی را آنگونه که دوست دارند در هم بشکنند و این نوع تحمیل کردن به کشور میزبان در هیچ کجای جهان پذیرفته شده نیست. نکتۀ سوم اینکه پرستار و مترجم اسم مستعار نیروهای امنیتی مجاهدین است که به قصد کنترل بیماران روانه می شوند برای اینکه شخص بیمار را تحت نظر داشته باشند تا مبادا با کسی رابطه بزند و یا اخبار مناسبات داخلی فرقه را به بیرون منتقل نماید. در نتیجه طبیعی است که حتا از تردد یک خانم عضو شورای رهبری خود نیز وحشت داشته باشند و اجازه ندهند تنها به بیمارستان منتقل شود. نکتۀ چهارم اینکه آمریکاییها نیز هنگام انتقال نفرات بیمار (جداشدگان از مجاهدین) که در تیف (کمپ آمریکایی ها) بودند به بیمارستان دقیقاً همین کار را انجام می دادند و با خودروهای نظامی و با نیروهای مسلح و با مترجم های رسمی خودشان افراد را به مقصد رسانیده و دوباره بازمی گردانیدند. عجیب است که مجاهدین تا زمان حضور آمریکاییها نگران سلامتی صدها زن و مرد که در تیف بسر می بردند نبوده و مشکلی مطرح نمی کردند اما همینکه عراقیها خواستند چنین کاری انجام دهند تبلیغات و فریادهای وامصیبتا به آسمان بلند شد. شورا در ادامه آورده است: (((خانم فردی ‌پور در روز ۱۱مرداد ۸۹ در نامه ‌یی به آقای اد ملکرت، نماینده ویژه دبیرکل در عراق، ضمن تشریح ممانعت از معالجاتش نوشت: «وقتی اعتراض کردم، عمرخالد برای تهدید و ساکت کردن من با رئیس پلیس تماس گرفت و یک گروه ۱۲نفره مسلح وارد بیمارستان شدند، به ‌طوری‌که من مجبور شدم از رفتن به بیمارستان صرفنظر کنم… در کجا سربازان با سلاح وارد بیمارستان می ‌شوند و بیماران را تهدید می‌ کنند. بیماران در بیمارستان اشرف امنیت ندارند و هیچکس هم پاسخگو نیست».))) نکتۀ جالب دیگر اینکه از قول خانم فردی پور سوآل شده در کجا سربازان با سلاح وارد بیمارستان می شوند؟!!! گویا آقایان شورایی فراموش کرده اند در دوران صدام حسین خود مجاهدین با سلاح کمری وارد بیمارستان می شدند، و حتی خود من در بصره شاهد بودم که سرباز عراقی همراه مجاهدین به صورت مسلحانه وارد بیمارستان شده بود و اساساً این کشور توسط نظامیان اداره می شد و مردم عراق هم اکثراً مسلح بودند. ضمن اینکه پس از سقوط صدام نیز سربازان آمریکایی هنگام بردن جداشدگان به بیمارستان تا درون اتاق بستری نیز مسلح بوده و سلاح را از خود دور نمی کردند. من چندین بار به همراه سربازان آمریکایی به بیمارستان رفتم و آنها تا کنار تخت بیمارستان پایگاه بزرگ انکاندا مسلحانه تردد می کردند. در بخش پایانی این اطلاعیه آمده است: (((نیروهای عراقی تحت امر مالکی و عمر تمیمی در موارد متعدد از دسترسی بیماران صعب‌ العلاج به امکانات پزشکی جلوگیری کرده ‌اند. این اقدامها باعث وخیم و غیرقابل علاج شدن بیماری آنان شده ‌اند. اینها یک طرح برنامه ‌ریزی شده برای شکنجه و کشتار ساکنان است و در عداد جنایت علیه بشریت محسوب می ‌شود و قابل تعقیب در محاکم بین ‌المللی است. مقاومت ایران، دبیرکل شورای امنیت و نماینده ویژه دبیرکل ملل ‌متحد و یونامی و همچنین دولت و نیروهای آمریکایی را به اقدام فوری برای لغو محاصره ضدانسانی اشرف که قریب به 2 سال است ادامه دارد، بویژه تأمین آزادی کامل و بدون قید وشرط ساکنان به خدمات پزشکی فرا می‌ خواند.))) همانطور که ملاحظه می شود گفته شده این اقدامات باعث وخیم تر و غیرقابل علاج شدن بیماری نفرات شده است!!! گویا باز هم عزیزان شورایی (که اسم دیگر مجاهدین است) فراموش کرده اند در دوران صدام حسین طبق قوانین وضع شدۀ مسعود رجوی هیچ مجاهدی حق ابراز بیماری نداشت و چیزی به نام بیماری به رسمیت شناخته نمی شد. من عین نوشتۀ خود مسعود رجوی را در زیر آورده ام تا حقانیت گفته های خودم را سند کرده باشم: (((محور شماره41 بندهای مربوط به بحث پرچم: «بهار سال 1381 در قرارگاه باقرزاده» 41-خواهر و برادر مجاهد بیمار فلان بن فلان نداریم، هرچند همه نوع مراعات و مراقبت و رسیدگی از بیماران داریم.))) این متن کامل یکی از محورهای تدوین شدۀ قوانین مسعود رجوی است که ایشان در نشست عمومی مطرح نمود. معنای جملات این است که هیچ مجاهدی به عنوان بیمار به رسمیت شناخته نمی شود و تنها چیزی که رسمیت دارد این است که کسی موقتاً بیمار شود و مورد رسیدگی قرار بگیرد (مثلا یکروز سرماخوردگی داشته باشد و یا اسهال و استفراغ و امثال آن) در غیر اینصورت اگر بیماری مادرزادی و یا دائمی داشته باشد مثل سرطان و مشکلات ریه و آسم و سردردهای مزمن و فلج و دیسک کمر و…. به عنوان کسی که باید همیشه به این عنوان شرایط ویژه داشته باشد و از برخی کارها و نشستها و غیره در امان باشد (همانطور که در تمام دنیا رسم است)، این امکان پذیر نیست و باید شخص مثل بردگان کار کند و در نشستهای اجباری نیز حضور داشته باشد. موارد متعدد بود که به اجبار نفرات دارای کمر درد را از تخت بیمارستان به سالنهای نشست می بردند که ذکر انبوه نمونه های آن در اینجا امکانپذیر نیست. حال با چه رویی این آقایان نگران وخیم تر شدن حال بیماران شده اند مشخص نیست. در جریان انفجار قرارگاه حبیب در بصره سه نفر آسیب چشمی دیدند که تنها معاون این قرارگاه که از اعضای شورای رهبری بود به اروپا منتقل و تحت معالجه قرار گرفت و خوب شد اما دو نفر دیگر که از مردان مجاهد در رده های پایین بودند چشمان خود را از دست دادند اما به اروپا منتقل نشدند. از اینگونه موارد بسیار است. شرم آور اینجاست که در پایان اطلاعیه اعلام شده که اینکار در عداد جنایت علیه بشریت است!!! البته مسئولین عراقی موظفند و باید به بهترین وجه رسیدگی های لازم برای بیماران را در دستور کار خود قرار دهند و هرگونه عمل زشت و ناپسند و غیر انسانی در این رابطه محکوم است، اما آقای رجوی باید حساب پس دهد که اگر چنین کاری جنایت علیه بشریت است، چرا طی سالیان گذشته اینهمه جنایت مرتکب شده است؟ و چرا با بیماران مجاهد چنین برخوردهای غیر انسانی و ضد بشری انجام داده که من دهها نمونۀ آنرا شاهد بوده ام؟ البته خودم نیز یکی از قربانیان این جنایتها هستم که بارها در رابطه با بیماریها با برخوردهای ضد انسانی مسئولین فرقۀ ایشان مواجه شده ام. مسعود و مریم رجوی بایستی پاسخگوی تمامی اعمال و رفتارهای ضد انسانی خود باشند که طی دو دهه علیه اعضای خود مرتکب شده اند. و امروزه ریختن اشک تمساح برای یک زن مجاهد چیزی جز عوامفریبی و استفاده های تبلیغاتی برای برانگیختن احساسات مردم نیست.

خروج از نسخه موبایل