تکلیف طلاقهای اجباری در فرقه رجوی، تحت حمایت صدام، چه می شود؟

آن روز که نوبت صدام حسین فرا رسیده بود و من نیز دل و دماغی برای نوشتن داشتم، مبارزه علیه صدام حسین را با آهنگ تازه تری به نام "جهان بدون صدام حسین" آغاز کردم. توجیه من این بود که صدام حسین بزرگ ترین جنایتکار عصر است. او با استمرار جنگ های داخلی و چند جنگ خارجی، بیش از دو میلیون نفر را کشته و زین سبب پتانسیل خطرناک ترین فرد جهان را داشت. حرف حسابم این بود که اگر صدام حسین در جنگ اول متحدین در سال 1991 تنها 40 روز دوام آورده بدون شک در جنگ بعدی در سال 2003 که در اثر تحریمات مختلف، ضعیف تر و تنهاتر شده بود، حدود 20 روز دوام خواهد آورد. هنوز مرکب نوشته ام خشک نشده و دومین مقاله را شروع نکرده بودم، از دشمنان که چه عرض کنم، دوستانی به من اعتراض کردند که چرا باید جهانی بدون صدام حسین داشته باشیم؟! چنین چیزی خوب نیست! بعداً همان گونه که گفتیم و نوشتیم و دیگران نیز انجام دادند، بعد از مدتی صدام حسین از جهان ما بیرون رفت. او رفت و منافع عظیمی نثار همه شد. از آمریکا گرفته تا ایران. از مردم عراق گرفته تا حتی ایرانیانی که صدام حسین آنان را اسیر کرده و به کار می گرفت، در یک قدمی آزادی قرار گرفتند. به هر حال جهانی از شرارت و خطر جنگی و تروریستی صدام حسین رهایی یافت. با این وصف و بر عکس آن چه که سود و اقبال نصیب همه شد، آن چه که به من نویسنده "جهان بدون صدام حسین" رسید، یکی از زندان های تنگ و تاریک در بغداد بود که اتفاقاً آن را نیز صدام حسین ساخته بود. البته حسادت نمی کنم که چرا همه دنیا از سقوط صدام حسین سود بردند و تنها من یکی از سقوطش زیان فراوان بردم. یکی دیگر از این دست، مجاهد خلقی در فرانکفورت است که بی غیرتی را به نحو احسن از رهبرش آموخته و به جای مبارزه در تهران و مظلوم نمایی در بغداد، به آلمان آمده و نمی گوید که به خاطر پول و زن به این جا آمده ام، بلکه اصرار دارد که فاز جدید مبارزه، خوردن گوشت تن مهدی خوشحال بعد از سوزاندن در آتش است…! در ادامه این زیان ها، چند روز قبل یکی از ادارات از من برگه ای را خواستند، مبنی بر این که همسرم را طلاق داده یا نداده ام، که در اصلً آن برگه را می بایست زمانی که صدام حسین زنده بود، از دستگاه قضاییه وی دریافت می کردم که نکردم و هم اکنون دچار مصیبت بیش تر شده ام. یکی از بزرگ ترین مشکلاتی که رهبری مجاهدین خلق به کمک صدام حسین برای نیروهای خود و بخشی از خانواده های ایرانی خلق کرد، همان طلاق جمعی اعضاء در حوالی سال 1990 بود. این طلاق که در ابتدا قرار بود آزمایشی و ایدئولوژیک باشد، بعد از چند سال وارد فاز جدید و سرانجام به حرمسرای خصوصی امامشاه مجاهدین بدل شد. یعنی زنان به خاطر گرفتن رده عضویت، همسران خود را ترک کردند. در همان زمان که صدام حسین زنده بود و برهمه اعمال و رفتار مجاهدین خلق اشراف کامل داشت و تا هم اکنون که آقای المالکی در عراق حکومت می کند، قانون خانواده در عراق تغییر نکرده است، قانون شرع هم تغییر نکرده است. قانون خانواده در عراق می گوید، هیچ زنی نباید همسرش را بدون دلیل قانونی ترک کند. که اگر چنین کاری کند، مشمول پیگرد قانونی و مجازات قرار خواهد گرفت. این در حالی است که حتی یکی از زنان پادگان اشرف تحت پیگرد قانونی قرار نگرفته و اتفاقاً طلاق شان نیز در هیچ مرجع قانونی به ثبت نرسیده است. با این وصف همه زنان پادگان اشرف که از همسران شان جدا زندگی می کنند، بنا بر همین قوانین خانواده در عراق، مشمول مجازات از نوع زندان هستند. من امروز از همه وراث صدام حسین و آقای المالکی نخست وزیر عراق و قانونگذاران عراقی می خواهم که قانون خانواده در عراق را هر چه سریع تر در مورد اعضای مجاهدین نیز رعایت کنند و اگر مابین اعضاء طلاقی صورت گرفته که چنین چیزی قانونی و شرعی نبوده، آن را نیز بدون فوت وقت و به اشکال قانونی و مکتوبً به طرفین مقابل اطلاع دهند.

خروج از نسخه موبایل