حقوق بشر به سبک رجوی

امروزه، کارشناسان اصطلاح نوینی برای گروه های موسوم به فرقه به کارمی برند با عنوان « گروه های بسته ی پر تقاضا ». لئونا فورناری کارشناسی است که این اصطلاح را برای اولین بار به کار برد. او که خود نیز یک عضو سابق چنین گروه هایی است می گوید که این اصطلاح زمانی به کار می رود که از فرقه ها یا گروه های سوء استفاده گر و شستشو دهنده مغزها یا روابطی که در آن از فریب کاری و کنترل ذهن برای دستیابی به قدرت روی اعضا استفاده می شود، صحبت می کنیم». به عنوان عضو جدا شده از یک « گروه بسته پر تقاضا » فورنای معیارهایی را برای این گروه ها تبیین می کند:
ـ از اعضا انتظار می رود که در تعهدشان نسبت به رهبر و هویت گروه به نحوی افراطی وفادار و بدون شک و شبهه باشند. عقاید و ارزش های گروه باید جایگزین عقاید و ارزش های فردی شوند.
ـ اعضا شستشوی مغزی داده می شوند و مورد بهره کشی قرار می گیرند. آن ها ممکن است، تحصیلات، شغل و خانواده خود را رها کنند تا ساعات بسیار زیادی را صرف فعالیت های مورد نظر گروه کنند: اموری مانند فروختن کتاب و آب نبات، جمع آوری پول، استخدام نیرو و تبلیغ کردن برای فرقه.
ـ آزار و اذیت یا تهدید به آزار و اذیت علیه اعضا، خانواده هایشان یا جامعه ممکن است رخ دهد. این مسائل می تواند نتیجه عدم مراقبت بهداشتی، تغذیه ناکافی، سوء استفاده روانی، جسمی و جنسی، محرومیت از خواب و استراحت و فعالیت های تبهکارانه و غیره باشد.
با توجه به معیارهایی که در بالا ذکر شد، دستگاه حاکم بر سازمان مجاهدین خلق منطبق بر همه ویژگی های یک « گروه بسته پر تقاضا » است. ان سینگلتون، به عنوان یک عضو سابق این گروه تأکید می کند که « مجاهدین خلق فرقه ای خطرناک است زیرا معتقد به استفاده از خشونت برای رسیدن به اهداف خویش است. این فرقه مخرب است زیرا زندگی، فکر و روح افراد را تخریب می کند. اکثریت افراد در فضایی بدون ارتباط با جهان بیرون نگه داشته می شوند و هیچ دسترسی به جهان بیرون ندارند. در این انزوا، اعضا هر روز مجبور هستند که تحت یک سازو کار شستشوی مغزی و کنترل ذهن قرار بگیرند.»
هنگامی که در ژوئن سال 2003، در پی دستگیری مریم رجوی توسط پلیس فرانسه، شماری از اعضای مجاهدین خود را به آتش کشیدند، جامعه جهانی شگفت زده شد که چـه انگیزه ای باعث شد ندا حسنی ـ دختر تحصیل کرده ایرانی کانادایی که پس از خودسوزی جان سپرد ـ مرتکب خودسوزی شود. خانم جوریت نورینک نویسنده و روزنامه نگار نروژی و کارشناس خاورمیانه در کتابی با عنوان « شهیدان گمراه » شرح مفصلی ارائه می دهد از آنچه در فرقه مجاهدین رخ می دهد تا از دختری مانند ندا حسنی، شهیدی گمراه بسازد.
در سال 2005، سازمان دیدبان حقوق بشر با پنج تن از اعضای جدا شده از مجاهدین خلق که در زندان ابوغریب عراق زندانی بوده اند مصاحبه کرد. شهادت های این افراد و چند تن دیگر از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق، تصویری از موارد بسیار نقض حقوق بشر در این سازمان ارائه می دهد. بنابر گزارش دیدبان حقوق بشر با عنوان « خروج ممنوع »، « اعضای سابق مجاهدین خلق خبر از سوء استفاده هایی می دهند که شامل حبس و آزار و اذیت علیه اعضای عادی که مایل به ترک سازمان هستند، زندان انفرادی طولانی مدت، کتک زدن شدید و شکنجه اعضای مخالف، می شود.»
وزارت امور خارجه آمریکا نیز در گزارش سالانه خود سازمان مجاهدین خلق را « کیش شخصیتی» معرفی می کند که در آن هدف اصلی گروه دستیابی به جاه طلبی های رهبری است.
اما در سال های اخیر ابعاد تازه ای از موارد نقض حقوق بشر در این سازمان روشن شد. خانم نسرین ابراهیمی، عضو سابق شورای رهبری مجاهدین که در سال 2008 از گروه جدا شـــد جنبه های دیگری از سوء استفاده رهبران سازمان از اعضا را افشا کرد. وی در سخنرانی خود در پارلمان اروپا از اصطلاح « قله آرمانی» نام برد. وی فاش ساخت که طی عملیات « قله آرمانی» اعضای زن گروه عقیم می شوند، وی گفت که تا زمان حضور وی در سازمان دست کم 150 زن تحت عمل جراحی در آوردن رحم قرار گرفتند و آخرین امید خود برای وصل به دنیای آینده را از دست داده اند.
بعد دیگری از سوء استفاده و نقض حقوق بشر دو سال بعد در صحبت های بتول سلطانی عضو دیگر شورای رهبری سازمان که در سال 2009 جدا شد، آشکار شد. وی از اصطلاح دیگری در سازمان سخن گفت به نام « رقص رهایی » در این رقص کذایی، زنان عضو شورای رهبری که به خوبی به لحاظ روانی تحت کنترل رهبری هستند، مجبور به عریان شدن هستند و در برابر مسعود رجوی که بناست آن ها را به بهشت و خداوند برساند به رقص در می آیند. خانم سلطانی به یاد می آورد: « متوجه شدم که مریم رجوی و برخی دیگر از مسئولان رده بالا بر اعضا نظارت می کردند و سعی می کردند کسانی را که هنوز در عریان شدن تردید داشتند را قانع کنند.»
از زمان سقوط صدام حسین و خلع سلاح مجاهدین توسط نیروهای امریکایی و پس از آن ناپدید شدن مسعود رجوی ـ به عنوان رهبر گروه تروریستی که نزد صدام حسین پناه گرفته بود ـ اعضای مجاهدین در فضایی از وحشت و رعب دائمی نگه داشته شده اند. اعضا از همه دنیا هراس دارند ذهن آن ها چنان در حصار ترس و واهمه گرفتار است که حتی از خانواده های خود بیم دارند. ان سینگلتون در این باره می نویسد: « یکی از ابزارهای مؤثر مورد استفاده رهبران فرقه مجاهدین، کنترل اعضا از طریق تزریق ترس غیر منطقی و مرضی به ذهن آن هاست.» وی بر این باور است که فوبیای امروزی مجاهدین، ریشه در روش های کنترل ذهن سران فرقه دارد کـــه « کلید واژه آن مأمور وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، است. هیچ گواه تجربی لازم نیست تا این عبارت بتواند دقیق کارکند، این اصطلاح به طور خودبخودی ترس غیرواقعی و غیرمنطفی را برمی انگیزد.»
در حال حاضر خانواده های اعضای دربند در اشرف برچسب « مأمور وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی» خورده اند. بدین ترتیب رهبران مجاهدین به اعضا اجازه نمی دهند تا بـا خانواده هاشان دیدار کنند و تنها دستاویزشان ایجاد واهمه در ذهن افراد است. هر چند که اعضای در بند ممکن است کاملاً متوجه نباشند اما حقوق اولیه آن ها در هر لحظه حضورشان در سازمان در حال نقض شدن است و موضوع نقض حقوق بشر در سازمان فقط به دیدار خانواده ها، قله آرمانی، رقص رهایی و خودسوزی ها ختم نمی شود، هر چند که این موارد صفحات تاریک تری در تاریخچه سراسر خشونت سازمان مجاهدین خلق است.
مزدا پارسی

خروج از نسخه موبایل