احمد رازانی هم رفت!!

طی روزهای اخیر خبری مبنی بر خودکشی احمد رازانی در تشکیلات مجاهدین در سایتها و رسانه های خبری منتشر شده است. که خود جای بسی تأمل دارد.
اولا که خودکشی و خودزنی در سازمان مجاهدین خلق هیچ چیز بعیدی نیست و سابقه بسیار طولانی دارد و خیلیها این راه را رفته اند حالا یا موفق شده اند یا اینکه ناموفق بوده است. ولی خیلیهای دیگر را نیز که سازمان میخواسته از شر آنها خلاص شود و خلاصه برای تشکیلات مضر بوده اند نیز پس از کشته شدن بعنوان خودکشی ثبت و اعلام می شوند. نمونههای آن نیز زیاد است و طبق سند و مدرک همه آنها قابل ارائه می باشد. البته قابل ذکر است که بسیاری از این افراد هرگز اعلام بیرونی نشده و حتی برخی از آنها در تشکیلات هم هیچوقت اعلام نشد.
و اما احمد رازانی که اخیرا و شاید آخرین موردی باشد که تاکنون بعنوان خودکشی اعلام می شود کیست؟ احمد رازانی از کادرهای قدیمی سازمان است که رده تشکیلاتی او MO می باشد که بعنوان بالاترین ردهای که مردان می تواننند در تشکیلات دریافت کنند شناخته می شود. احمد رازانی که نام کامل او احمدعلی رازانی است اهل لرستان است و در جریان عملیات فروغ جاویدان همسرش را از دست داد. در آن زمان در تیپ محمودقائمشهر بود. وی پس از کشته شدن همسرش بسیار آزرده خاطر شد و سازمان را مسئول کشته شدن همسرش می پنداشت یکبار که با خودم در این مورد صحبت می کرد می گفت «سازمان به عمد میخواست ما را به کشتن دهد تا آمار کشتههایش را بالا ببرد. نمونه آن همسر خود من که تمام کسانی که در صحنه با او بوده اند میگویند او و تعداد دیگری از زنان و مردان را سوار ماشین بدون حفاظ کرد و جلو فرستاد در حالی که همه می دانستند صد در صد هدف تیر قرار خواهند گرفت» این گفته های احمد علی رازانی بود که در مورد کشته شدن همسرش در فروغ می گفت. مشکل دیگر او دو فرزندش بود بعنوان بهرام و شهناز که کوچک بودند و درد بی مادری را می بایست تحمل می کردند. بچههای او را به یک زن دیگری سپردند که بعنوان مادر از آنها پرستاری کند. پس از شروع جنگ اول خلیج فارس در سال 1369 دو بچه او را به این بهانه که بایستی از عراق خارج شوند و عراق نا امن است از او جدا کرده و به اروپا فرستادند.
هشت سال بعد در سال 1377 هر دو فرزند او را با عنوان ملاقات با پدرش از آلمان راهی عراق کرده و سپس او را بعنوان رزمنده استخدام کردند و هرگز نگذاشتند به اروپا برگردند.
احمدعلی بخاطر همین بی مهریهایی که سازمان علیه او انجام داده بود بشدت با سازمان زاویه داشت و در تشکیلات همیشه بعنوان حلقه ضعیف و کسی که همیشه باید تحت مراقبت باشد شناخته میشد. ملاقاتهای او با فرزندانش ابتدا خیلی محدود و سپس کاملا قطع شده بود… آنچه سازمان در تشکیلات اعلام کرده است این است که احمدعلی در آشپزخانه خود را به دار آویخته و کشته است. علت آن را نیز سروصدای خانواده هایی که در جلوی درب اشرف طلب فرزندان خود را از سازمان دارند عنوان کرده. واقعا چه بهانه مضحکی!!!
هرکسی در تشکیلات باشد می داند فشار روحی یعنی چه؟ فشار روحی یعنی عملیات جاری روزانه که بایستی حرفهای بی ربط از این و آن بشنوی، فشار روحی یعنی نشست غسل هفتگی که بایستی افکار جنسی خود را جلوی جمع مطرح کنی، فشار روحی یعنی آینده مبهم و تاریک که هرگز به پایان نمیرسد، فشار روحی یعنی دغدغه فرزندان و زن از دست رفته و زندگی از هم پاشیده، فشار روحی یعنی عمری که بر باد رفته و هرگز ثمری نداشته و هزاران فشار روحی دیگر که در تشکیلات مجاهدین گریبانگیر همه است و هیچ گریزی هم از آن نیست بعد از این همه فشار روحی و عصبی و روانی آیا کسی بخاطر سروصدای چند پیرزن و پیرمرد که فقط از سازمان می خواهند بچه هایشان را بیاورند که ملاقات کنند خودکشی می کند. واقعا که ادعاهای احمقانه سازمان هرکسی را بخنده وامیدارد…

خروج از نسخه موبایل