یادی از مهدی فتحی از قربانیان جدید فرقه رجوی

قبل ازهرچیزدرگذشت جانکاه مهدی فتحی را به دوستان معترض به ناچار اشرف نشین، خصوصا خانواده داغدارش تسلیت میگویم وخود را عمیقا درغم وهجران آنان شریک می بینم. مهدی بالغ بر یکسال تمام درد طاقت فرسای سرطان کلیه را به جان خرید درحالیکه با وجود داشتن اقامت کشور فرانسه می توانست به سهولت هرچه تمام تر به منظور مداوای خود تحت نظراطبا فرانسوی قرارگیرد و به زندگی دوباره بازگردد. کما اینکه با کمک و پشتیبانی نیروهای عراقی که اعضای کمپ اشرف را تحت حمایت همه جانبه خود دارد، چنانچه فرقه رجوی موافقت میکرد، میسرمی بود در زمان ضروری به بیمارستان بغداد انتقال داده میشد و مورد مداوا قرار میگرفت. افسوس که سران تشکیلات مخوف پادگان اشرف درترس و واهمه ازاینکه یحتمل مهدی با استفاده ازفرصت طلایی بدست
آمده فاصله گرفتن ازتشکیلات کنترل شده اقدام به فرارکند، به بهانه اینکه ما میخواهیم نفر همراه و مترجم ازخودمان باشد، از انتقال مهدی به بیمارستان بتوسط نیروهای عراقی ممانعت بعمل آوردند که بنظرم سران سازمان بایستی پاسخگوی مرگ زودهنگام آن عزیز از دست رفته باشند.
مهدی فتحی آن دوست از دست رفته ام خیلی شخصیت آرام وتحسین برانگیزی داشت وبا پرنسیب خاصی راه میرفت وحرف میزد وعمل میکرد که با اطمینان میگویم نظر و توجه مثبت اساس دوستانش را به خود جلب میکرد. مهدی خیلی تودار بود وحرفها علیه مناسبات بسته وکنترل شده سازمان داشت وحتی چنانچه کسی ازناراضیان سخن ازفشارهای روحی متاثر از کنترل شدید تشکیلاتی به میان می آورد مهدی صرفا با تبسم خاص خود سخنان شخص مقابل را تائید میکرد وبدینوسیله حس داشتن درد مشترک را منتقل میکرد.
سال 74 خودم ازماموریت خارجه برگشته بودم و درقرارگاه پارسیان مستقرشده بودم چونکه درهنگامه بازگشت به ما قول داده بودند صرفا برای شرکت در یک نشست عمومی مسعود رجوی بطورکوتاه مدت به عراق بازمیگردیم ومتعاقبا به اروپا اعزام خواهیم شد.
یعنی که چون احتمال ریزش انبوه کادرهای خارجه را میدادند با نیرنگ وکلک توانستند درصد قابل توجهی ازکادرهای اعزام شده به خارج را مجددا به عراق و قرارگاههای مختلف خود بازگردانند.
درآن وانفسا در پروژه تخریب مجموعه اسکان واقع درضلع شرق اشرف همراه وهمکارمهدی فتحی شدم (آن مجموعه ها سابقا قبل ازطلاق اجباری صرفا پنچشنبه وجمعه هرهفته اقامتگاه زوجین بود و پس ازطلاق اجباری درسال 69 آن مجموعه ساختمان ها به زندان تبدیل شد)
درکنار کار طاقت فرسا پروژه ساختمانی که داشتیم اوقاتی پیش می آمد که مهدی از سر کنجکاوی حول چگونگی اعزام کادرها به خارجه وفعالیتهای خارج کشوری سازمان ازمن سوال میکرد وبا تعجب می پرسید توکه ازاین فلاکت راحت شده بودی وبه کشورسوئد رفته بودی چه شد که برگشتی!؟
وقتی برایش توضیح دادم که کلک خوردیم و دیگر نمی خواهند به خارج برویم گفت که مطمئن باش سازمان به اشتباه فاحش خودش پی برده بود که درمقطع نمایش مریم رجوی بعنوان رئیس جمهوری مقاومت! دست به اعزام انبوه کادرهای خودبه خارجه را زده بود ونمی دانست که کادرهای انقلاب کرده مریمی! درفرنگ ذوب میشوند وبا ترک مناسبات سازمان به دنیای عادی بازخواهند گشت.
درادامه گفت من که اقامت کشور فرانسه را دارم و با وجودیکه بارها درخواست خروج از اشرف و بازگشت به کشورمورد نظررا دادم همواره تحت برخورد قرارگرفتم وبا درخواستم نه تنها موافقت نشد بلکه حساب پس دادم که فکرخارجه نباید به ذهنم میزد! سازمان بوضوح میدانست که مهدی به هرحال با وجود سرطان کلیه زندگی اش را ازدست خواهد داد ولذا ناجوانمردانه بسیارفیلم وعکس ومصاحبه ازوی بعمل آوردند تا درلحظه ضروری مورد سوء استفاده قراردهند وشخصا ایمان دارم با وجود شناختی که ازمهدی دارم تمام صحبتهایش که این ایام از سیمای آزادی پخش میشود دیکته شده والقاء شده است و فاقد ارزش واعتباربوده وصرفا یک نمایش مسخره وسودجویانه است.
مطابق سنن و سیر تکامل،هیچگاه حقایق پشت ابرها نمی ماند ومی بایست روزی رجوی و دستگاه دروغ پردازش جوابگوی جنایات خود باشند. بی جهت نمی بینم ازفرصت بدست آمده به سازمان های حقوق بشری وخصوصا دولت اقای نوری المالکی ازبروزموارد تاثر برانگیز مشابه هشدار بدهم که کوتاه آمدن وملاحظات درقبال یک فرقه مخرب بس است. یک نیم نگاهی هم به خانواده های متحصن درمقابل پادگان اشرف بیندازید وببینید که آنان بواقع محق هستند که با وجود یازده ماه انتظارکماکان با تحمل شداید مختلف وآزاردهنده برای یک ملاقات ساده با عزیزانشان درآنجا بست بنشینند وازجانب سران سازمان مورد اهانت هم قراربگیرند!؟
راستی که جای ظالم ومظلوم عوض شده است واین برای ما وآ یندگان بغا یت تلخ و آزاردهنده است. آیا گوش شنوا وچشم بینایی هست که حقیقت را نه صرفا از زبان پدران و مادران سالخورده اعضای مغزشویی شده کمپ اشرف بلکه از چهره مظلوم و رنجورآنان بشنود وببیند و حس کند!

خروج از نسخه موبایل