سه شنبه, ۱۸ آذر , ۱۴۰۴
خاطره ای از حسن تدین عضو گرفتار در فرقه مجاهدین خلق 19 آبان 1403

خاطره ای از حسن تدین عضو گرفتار در فرقه مجاهدین خلق

اخیرا متوجه گفتگوی حسن تدین عضو گرفتار در فرقه رجوی از شهر زنجان در دستگاه تبلیغاتی مجاهدین خلق شدم که در برنامه از قبل تعیین شده سران فرقه حاضر شده بود و خاطره ای از او در ذهنم خطور کرد . حسن تدین را از سالها پیش که در یک مقر در کمپ مخوف اشرف […]

نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان- قسمت هشتم 14 آبان 1403

نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان- قسمت هشتم

خبر دلگرم کننده ای که فرد مسئول به ما داد این بود که گفت: از روز اول به شما گفته بودیم خبری از زندانی شما نیست اما شما باور نداشتید حالا فردا آماده شوید که همه نزد خانواده هایتان خواهید رفت. این خبر از این بابت برای ما دلگرم کننده بود که مطمئن شدیم خبری […]

خروج از فرقه رجوی و دوباره زندگی – نادر مهدی پناه 08 آبان 1403

خروج از فرقه رجوی و دوباره زندگی – نادر مهدی پناه

نادر مهدی پناه عضو پیشین مجاهدین خلق هم اکنون راننده خودروهای سنگین است و در یک شرکت خصوصی در شهر میاندوآب در استان آذربایجان غربی مشغول به کار است. وی متاهل است و بلافاصله بعد از خروج از فرقه رجوی ازدواج کرد و برای زندگی آرامی که بعد از خروج از فرقه رجوی بدست آورده  […]

نمونه هایی از سرکوب نیروهای خواهان جدایی در فرقه رجوی 02 آبان 1403

نمونه هایی از سرکوب نیروهای خواهان جدایی در فرقه رجوی

در اواخر شهریور 1372 برای نشست به قرارگاه باقرزاده رفتیم. بعد از آن که همه نیروها به این قرارگاه آمده و مستقر شدند، برای شرکت در نشست رجوی، به سمت سالن نشست حرکت کردیم. قبل از ورود به سالن فرمانده قسمت همه را جمع کرد و از قول رجوی پیامی را با این مضمون خواند: […]

نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت هفتم 01 آبان 1403

نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت هفتم

در قسمت قبل از خروجمان از ابوغریب گفتم. صبح روز اول تیرماه سال 80 ما را سوار بر اتوبوس کردند تا به سمت مرز ببرند. جالب است که به ازای هر کدام از ما دو نفر سرباز مسلح در اتوبوس گذاشته بودند و در حالیکه نمی دانستیم چه سرنوشتی پیدا می کنیم، اتوبوس ما از […]

به بهانه سالروز اسارتم به دست سازمان به اصطلاح مجاهدین خلق 01 آبان 1403

به بهانه سالروز اسارتم به دست سازمان به اصطلاح مجاهدین خلق

بیستم مهر ماه بود. هنوز دو روز از اولین مرخصی ام مانده بود ولی بیتابی عجیبی داشتم که برگردم به منطقه جنگی که سرباز بودم، همه چیز به این سمت پیش رفت که مهیا بشود تا برگردم به منطقه. گویا نقشه مسیر نوشته شده بود و باید اجرا میشد . درست یک هفته قبل از […]

رجوی همه ما را تبدیل به ربات های بله قربان گو کرده بود 01 آبان 1403

رجوی همه ما را تبدیل به ربات های بله قربان گو کرده بود

امروز خاطره ای به یادم آمد از دورانی که گرفتار فرقه رجوی بودم. گفتم بهتر است شما هم بدانید. در یکی از روزهایی که در قسمت پذیرش این فرقه بودم (پذیرش محل اولیه آموزشهای نظامی و ایدئولوژی مزخرف آن سازمان بود.) خب ما همگی نا آشنا بودیم با این سازمان، بعضی ها بیشتر و بعضی […]

شیرینی زندگی بدون فرقه رجوی 30 مهر 1403

شیرینی زندگی بدون فرقه رجوی

آقای قادر رحمانی عضو پیشین مجاهدین خلق، یکی از رها یافتگان از فرقه مخوف و جهنمی رجوی است. وی با شهامت تمام  از اسارت و بردگی ، از مناسباتی بغایت ارتجاعی و قرون وسطایی و از  استثمار روح و جسم انسانها در فرقه تروریستی مجاهدین خلق با تمامی سختی ها گذر کرد و دوباره به […]

مجاهدین خلق در جنگ با انسانیت – قسمت دوم و پایانی 29 مهر 1403

مجاهدین خلق در جنگ با انسانیت – قسمت دوم و پایانی

در قسمت قبل از ملاقات پدر و دختر گفتیم که پس از سالها ملاقات داشتند. اولین جرقه زده شد! در همان لحظه اول صحنه ای اتفاق افتاد که تاریخ به ندرت بعنوان نمونه از سنگدلی و شقاوت به یاد دارد. در یک لحظه دختری قد بلند ولاغر اندام با چادری مشکی خود را از صف […]

معمای انتخاب‌ و سرنگونی مسئولان اول در فرقه رجوی – قسمت اول 25 مهر 1403

معمای انتخاب‌ و سرنگونی مسئولان اول در فرقه رجوی – قسمت اول

مریم سنجابی در روایتی افشاگرایانه از معمای انتخاب‌ و سرنگونی مسئولان اول در فرقه رجوی نوشته است: اواخر تابستان ۱۳۷۲ بود. به روال تجربه هر وقت برنامه های غیر عادی در حال رخ دادن بود جنب و جوش ها بیشتر می شد. از هر یگان تعدادی را انتخاب و برای ماموریت که در سازمان به […]

نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت ششم 23 مهر 1403

نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت ششم

همانطور که در قسمت قبل گفتم وقتی وارد زندان ابوغریب شدیم من و دوستم از این حرکت خیانت آمیز فرقه بسیار شوکه شدیم و به مسئول زندان گفتیم قرار بود ما را به مرز ببرند؟! وی اصلا به حرف ما توجه نکرد و با لحن تحکم آمیزی گفت: بروید داخل شما فعلا به عنوان امانات […]

خاطراتم از ۲۹ سال حضور در سازمان فریب کار مجاهدین خلق – قسمت اول 21 مهر 1403

خاطراتم از ۲۹ سال حضور در سازمان فریب کار مجاهدین خلق – قسمت اول

من غلامرضا شکری متولد بیجار کردستان که در تاریخ 12 آبان 1347 به دنیا آمدم. تا سه سالگی در کردستان بودم و بعد از آن به خاطر کار پدرم به کرمانشاه یکی از استانهای بزرگ ایران سفر کردیم و زندگی را در آنجا شروع کردیم. من درس ابتدایی را در محله تازآباد به پایان رساندم […]

blank
blank
blank