یلدای آخر – قسمت دوم
عادت همه ساله مادرم بود که اولین قاشق انارهای دون شده را خودش در دهان ما بگذارد، در قسمت قبل گفتم که به اطراف خودم نگاه کردم، اتاقی سرد و تاریک که سرنوشت و تصمیمی عجولانه برمن تحمیل کرده بود. باز رشته افکارم به خانه و جمع خانواده و سفره شب یلدایی که لابد اکنون […]
یلدای آخر – قسمت اول
مادر به سنت هر ساله از چند روز قبل بدنبال تدارک سفره شب یلدا بود. هر ساله از چند روز قبل تحرک و تکاپوی مادر برای خرید وسایل شب یلدا شروع میشد، و هر بار یکی از ما او را در هنگام خرید همراهی می کردیم. عادتش بود که هر میوه را از یک میوه […]
شب یلدا در تشکیلات مجاهدین خلق
شب یلدا که بعنوان شب چله شناخته می شود یکی از مهمترین و زیباترین جشن های مردمان ایرانی است. که در طول تاریخ نمادی از فرهنگ و سنت های ایران ماندگار و شناخته شده است . این شب که طولانی ترین شب سال است بنوعی پایان پاییز و آغاز فصل سرما را نشان میدهد ، […]
ادعاهایی که مرا در باتلاق مجاهدین انداخت – قسمت دوم
در قسمت قبل گفتم که بعد از گرفتن برگه UN پیش مسئول پایگاه رفتم و با کنایه به او گفتم دیگر مشکلی نیست که من بیرون بروم؟! او نگاهی به من کرد و گفت برنامه ریزی می کنم و به شما ابلاغ می کنم. روز بعد او مرا صدا کرد و گفت شما با یکی […]
خاطره علی زمانی از ایام کریسمس در کمپ اشرف ۳
حالا که در ایام کریسمس هستیم و سال نو نزدیک میشود خاطره تلخی در تشکیلات رجوی به یادم آمد. یک روز نزدیک عید کریسمس از مسئولین تشکیلات رجوی درخواست کردم که همراه چند نفر برای خرید به تیرانا بروم. بعد از چند روز دوندگی اجازه دادند و از کمپ اشرف ۳ برای خرید به شهر […]
روایت ناصر سید بابایی از زندگی دوباره اش بعد از خروج از فرقه رجوی
گفتگوی کوتاهی با آقای ناصر سیدبابایی داشتم. او می دانست که در رابطه با چه چیزی می خواهم با وی صحبت کنم. قبل از اینکه حرفی بزنم او با خنده، لب به سخن گشود و گفت:”تک تک لحظات زندگی ام را دوست دارم. زندگی با غم ها و شادی هایش برایم معنی پیدا می کند. […]
ادعاهایی که مرا در باتلاق مجاهدین انداخت
سال 67 از طریق رادیو صدای مجاهد به سازمان مجاهدین خلق وصل شدم و بعد از مدتی گوش دادن به شعارهای آنها تصمیم گرفتم که به آنها بپیوندم. در سال 68 به پاکستان رفتم و در آنجا توسط یکی از مسئولین سازمان مجاهدین خلق به یکی از خانه های تیمی سازمان برده شدم. در آن […]
تعیین مختصات وضعیت اعضا در تشکیلات فرقه با ترفند نامه نوشتن
اصولا هر فردی که وارد تشکیلات فرقه می شد از روز اول مسئولین به او اعلام می کردند که تو برای مبارزه آمدی! پس باید زندگی، خانواده و پدر و مادر را کلا فراموش کنی و می گفتند که ما اینجا امکان ارتباط تلفنی با خانواده و یا ارسال نامه به آنها را نداریم. سال […]
اعلام آمادگی پورمشگی؛ عضو سابق مجاهدین خلق برای شهادت در دادگاه سران گروه
اخیراً آقای فرهاد پورمشگی عضو پیشین مجاهدین خلق با حضور در دفتر انجمن نجات استان آذربایجان غربی در شهر ارومیه با مسئول این دفتر به گفتگو نشست. وی ضمن بیان خاطرات خود از نحوه گرفتار شدن در بند فرقه مجاهدین خلق ، از دادگاه محاکمه رهبران این فرقه تروریستی و تعدادی از اعضای جنایتکار آن […]
نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت دهم
در قسمت قبل از اولین دیدار با خانواده گفتم. بعد از صحبت های من درباره اتفاقاتی که برایم در فرقه افتاده بود، خواهرم آهی کشید و گفت: بعد از رفتن بدون اطلاع تو از ایران نمی دانی که ما چقدر نگران شدیم و غم وغصه ها خوردیم. فردای آن روز که متوجه شدیم رفتی همه […]
نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت نهم
در قسمت قبل شرح دادم که چگونه فرد مسئول سعی کرد مارا آرام کند و مطمئن از اینکه خبری از زندانی شدن مان نیست و قرار است به نزد خانواده هایمان برویم. بعد از دیدار با خانواده ها در هتل المپیک قرار بود با خواهر و برادرم با هواپیما به سمت استان خوزستان و شهر […]
حضور خانواده ها مقابل کمپ اشرف؛ نقطه شروع آگاهی – قسمت اول
بعد از استقرار نیروهای عراقی در داخل اشرف، در محل پمپاژ آب در خیابان صد، خانواده های بیشتری برای دیدار با فرزندان خود به درب اشرف می آمدند. بعد از کشمکش اولیه با نیروهای عراقی در مورد محل دیدار که در بیرون از اشرف باشد یا در داخل، در نهایت یک محل در کنار ورودی […]