سه شنبه, ۱۸ آذر , ۱۴۰۴
یلدای آخر – قسمت دوم 02 دی 1403

یلدای آخر – قسمت دوم

عادت همه ساله مادرم بود که اولین قاشق انارهای دون شده را خودش در دهان ما بگذارد، در قسمت قبل گفتم که به اطراف خودم نگاه کردم، اتاقی سرد و تاریک که سرنوشت و تصمیمی عجولانه برمن تحمیل کرده بود. باز رشته افکارم به خانه و جمع خانواده و سفره شب یلدایی که لابد اکنون […]

یلدای آخر – قسمت اول 01 دی 1403

یلدای آخر – قسمت اول

مادر به سنت هر ساله از چند روز قبل بدنبال تدارک سفره شب یلدا بود. هر ساله از چند روز قبل تحرک و تکاپوی مادر برای خرید وسایل شب یلدا شروع میشد، و هر بار یکی از ما او را در هنگام خرید همراهی می کردیم. عادتش بود که هر میوه را از یک میوه […]

شب یلدا در تشکیلات مجاهدین خلق 26 آذر 1403

شب یلدا در تشکیلات مجاهدین خلق

شب یلدا که بعنوان شب چله شناخته می شود یکی از مهمترین و زیباترین جشن های مردمان ایرانی است. که در طول تاریخ نمادی از فرهنگ و سنت های ایران ماندگار و شناخته شده است . این شب که طولانی ترین شب سال است بنوعی پایان پاییز و آغاز فصل سرما را نشان میدهد ، […]

ادعاهایی که مرا در باتلاق مجاهدین انداخت – قسمت دوم 21 آذر 1403

ادعاهایی که مرا در باتلاق مجاهدین انداخت – قسمت دوم

در قسمت قبل گفتم که بعد از گرفتن برگه UN پیش مسئول پایگاه رفتم و با کنایه به او گفتم دیگر مشکلی نیست که من بیرون بروم؟! او نگاهی به من کرد و گفت برنامه ریزی می کنم و به شما ابلاغ می کنم. روز بعد او مرا صدا کرد و گفت شما با یکی […]

خاطره علی زمانی از ایام کریسمس در کمپ اشرف ۳ 11 آذر 1403

خاطره علی زمانی از ایام کریسمس در کمپ اشرف ۳

حالا که در ایام کریسمس هستیم و سال نو نزدیک می‌شود خاطره تلخی در تشکیلات رجوی به یادم آمد. یک روز نزدیک عید کریسمس از مسئولین تشکیلات رجوی درخواست کردم که همراه چند نفر برای خرید به تیرانا بروم. بعد از چند روز دوندگی اجازه دادند و از کمپ اشرف ۳ برای خرید به شهر […]

روایت ناصر سید بابایی از زندگی دوباره اش بعد از خروج از فرقه رجوی 10 آذر 1403

روایت ناصر سید بابایی از زندگی دوباره اش بعد از خروج از فرقه رجوی

گفتگوی کوتاهی با آقای ناصر سیدبابایی داشتم. او می دانست که در رابطه با چه چیزی می خواهم با وی صحبت کنم. قبل از اینکه حرفی بزنم او با خنده، لب به سخن گشود و گفت:”تک تک لحظات زندگی ام را دوست دارم. زندگی با غم ها و شادی هایش برایم معنی پیدا می کند. […]

ادعاهایی که مرا در باتلاق مجاهدین انداخت 07 آذر 1403

ادعاهایی که مرا در باتلاق مجاهدین انداخت

سال 67 از طریق رادیو صدای مجاهد به سازمان مجاهدین خلق وصل شدم و بعد از مدتی گوش دادن به شعارهای آنها تصمیم گرفتم که به آنها بپیوندم. در سال 68 به پاکستان رفتم و در آنجا توسط یکی از مسئولین سازمان مجاهدین خلق به یکی از خانه های تیمی سازمان برده شدم. در آن […]

تعیین مختصات وضعیت اعضا در تشکیلات فرقه با ترفند نامه نوشتن 05 آذر 1403

تعیین مختصات وضعیت اعضا در تشکیلات فرقه با ترفند نامه نوشتن

اصولا هر فردی که وارد تشکیلات فرقه می شد از روز اول مسئولین به او اعلام می کردند که تو برای مبارزه آمدی! پس باید زندگی، خانواده و پدر و مادر را کلا فراموش کنی و می گفتند که ما اینجا امکان ارتباط تلفنی با خانواده و یا ارسال نامه به آنها را نداریم. سال […]

اعلام آمادگی پورمشگی؛ عضو سابق مجاهدین خلق برای شهادت در دادگاه سران گروه 29 آبان 1403

اعلام آمادگی پورمشگی؛ عضو سابق مجاهدین خلق برای شهادت در دادگاه سران گروه

اخیراً آقای فرهاد پورمشگی عضو پیشین مجاهدین خلق با حضور در دفتر انجمن نجات استان آذربایجان غربی در شهر ارومیه با مسئول این دفتر به گفتگو نشست. وی ضمن بیان خاطرات خود از نحوه گرفتار شدن در بند فرقه مجاهدین خلق ، از دادگاه محاکمه رهبران این فرقه تروریستی و تعدادی از اعضای جنایتکار آن […]

نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت دهم 26 آبان 1403

نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت دهم

در قسمت قبل از اولین دیدار با خانواده گفتم. بعد از صحبت های من درباره اتفاقاتی که برایم در فرقه افتاده بود، خواهرم آهی کشید و گفت: بعد از رفتن بدون اطلاع تو از ایران نمی دانی که ما چقدر نگران شدیم و غم وغصه ها خوردیم. فردای آن روز که متوجه شدیم رفتی همه […]

نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت نهم 21 آبان 1403

نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت نهم

در قسمت قبل شرح دادم که چگونه فرد مسئول سعی کرد مارا آرام کند و مطمئن از اینکه خبری از زندانی شدن مان نیست و قرار است به نزد خانواده هایمان برویم. بعد از دیدار با خانواده ها در هتل المپیک قرار بود با خواهر و برادرم با هواپیما به سمت استان خوزستان و شهر […]

حضور خانواده ها مقابل کمپ اشرف؛ نقطه شروع آگاهی – قسمت اول 21 آبان 1403

حضور خانواده ها مقابل کمپ اشرف؛ نقطه شروع آگاهی – قسمت اول

بعد از استقرار نیروهای عراقی در داخل اشرف، در محل پمپاژ آب در خیابان صد، خانواده های بیشتری برای دیدار با فرزندان خود به درب اشرف می آمدند. بعد از کشمکش اولیه با نیروهای عراقی در مورد محل دیدار که در بیرون از اشرف باشد یا در داخل، در نهایت یک محل در کنار ورودی […]

blank
blank
blank