… هنگامی که والدین یا دوستان یک فرد نسبت به موضوع معینی در خصوص نحوه زندگی در گروه مربوطه سؤال میکنند، عموما یک عضو فرقه بهاین شکل پاسخ میدهد که: «من نمیتوانم بهاین سؤال پاسخ بدهم. هر کس لازم است خودش بداند». اعضا نه تنها نحوه واکنش نشان دادن را آموزش میگیرند، بلکه اغلب از آنها انتظار میرود که ـ به صورت شفاهی و یا کتبی ـ برخوردهای خود با بیرونیها را به طور کامل گزارش نمایند؛ و چنانچه اگر همانطور که دستور گرفتهاند، عمل نکنند، غالبا مواخذه میگردند. به همین دلیل است که پاسخ بسیاری از اعضای فرقهها به صورت بارزی مشابه، خالی از واکنشهای نرمال، بیشتر یکسویه، و غالبا غیر مربوط به سؤال مطرح شده است. تعجبی ندارد که اعضای فرقهها عمدتا برنامه ریزی شده به نظر میرسند. صدها عضو سابق فرقهها در خصوص جلسات بازی کردن نقش در فرقهها توضیح دادهاند که اعضا در آن جلسات نحوه پاسخ دادن به سؤالهای بیرونیها را تمرین میکردهاند.
یک نمونه افراطی ازاین دست در یک فرقه سبک زندگی در کالیفرنیا تجربه شد که ادعا میکرد اعضایش ذوب و در یکدیگر آمیخته شدهاند. وقتی خانواده مضطربی به مقر اصلی مراجعه کرده، خواهان دیدن دخترشان شدند ـ که دختری بیست ساله با موهای تیره و ریز نقش بود ـ با مردی بلوند، میان سال، و قوی هیکل مواجه گردیدند که در مدخل ورودی به آنها خوش آمد گفته، اظهار داشت: «حالا من دختر شما هستم. ما قابل تعویض با یکدیگر، در هم آمیخته در یکدیگر، و ذوب شده در همدیگر هستیم.» خانواده مربوطه ماهها تلاش میکرد دخترشان را به تنهایی ببیند، ولی هرگز موفق نشد. گروه مانند یک دسته بزرگ پرندگان، به هم متصل بودند که با یکدیگر پریده و با همدیگر جیک جیک میکردند، و البته، تنها رهبران با بیرونیها صحبت مینمودند.