جنگ کویت و حمله آمریکا به عراق یک مائده بزرگی بود برای سرپوش بر روی آوارگی سازمان مجاهدین خلق در گل مانده و شکست خورده !
صدها کودک خردسال و نوجوان در اردوگاه اشرف در حبس بودند. من و ما که مجرد بودیم حق رفت و آمد به منطقه آنها را نداشتیم. اما روزهای پنجشنبه عصرها به مقرات می آمدند. گاها آدمی با دیدن چهره های در خود و عبوس این کودکان مغزشویی شده فکر می کرد چه آینده ای در انتظارشان است.
بالاترین خوشی و تفریح شان بین سیاج اشرف بود و یا این که مسعود و مریم بروند و بچه ها برایشان برنامه هنری اجرا کنند، چه برنامه ای آن هم فقط حرف از زندان و درد و رنج عجباااا !!
سازمان مجاهدین گستاخانه پشت سرهم اعلامیه میدهد با هزینه گزاف کودکان کادرها و فرماندهان خودش را به اروپا فرستاده فقط یک حلقه مفقوده ای که روی آن انگشت نمیگذارد این است اعزام کودکان هزینه داشته حفاظت جان بی ارزش مسعود خیانتکار به وطن توسط یک مشت جوان که هزینه حفاظتش برابر با زندگی شان بود قیمت نداشت؟ نه ندارد. جان انسان ها برای مسعود هرگز ارزشی نداشته و ندارد. آنها سپر بلای حیات کثیف و خائنانه او هستند.
کودکان سپر بلای تو بودند. چه کسی از اعضای سابق مجاهدین مثل خودم ندانند که در اروپا ده ها شاید هم صدها انجمن خیریه به اسم همین کودکان برای پولشویی های کلان دایر کردید. درآمدشان رو به جیب نامبارک مریم ریختین تا در شو اف های کثیف تلویزیونش خرج کند.
چه کسی از اعضای سابق مجاهدین نمیداند چه توهین ها و چه تهمت هایی نسرین ( مهوش سپهری ) به همان کودکانی که به اروپا رفتند اما در قبال توطئه ها و نیرنگ های سازمان تسلیم نشدند و به اشرف برنگشتند نکرد و نگفت باشد تا تاریخ قضاوت کند.
نانجیب آقا زاده هایتان کجایند و چگونه فرستاده شدند. ده ها نفر از مسئولین علی ذوالجلال ، شهریار کیامنش، جلال پراش منزه (فوت شده) وووو چرا وقتی پسران یا دختران شان به اشرف نیامدند و دنبال زندگی شرافتمندانه خودشان رفتند زیر ضرب بودند و میگفتند که پدر سوخته زندگی در بورژوازی را انتخاب کرده پدر به چه روزی بیفتد تا برای اینکه مقام خودش را از دست ندهد باید به فرزندش توهین کند. قطره ای از دریای زجر در زندان اشرف.
حمید محمد آتابای