خاطره ای از ماه مبارک رمضان در فرقه رجوی

در ماه مبارک رمضان در فرقه همه بایستی روزه را بگیرند اگر فرد مریض هم باشد. سران فرقه به ظاهر می گویند که هر کسی توان روزه گرفتن را ندارد روزه را نگیرد در نشست ها در رابطه با شعارهایشان خیلی بحث ها را می کنند می خواهند وانمود کنند که ما به شعارهایی که داریم پایبند هستیم شعائر فرقه به مثابه چماقی است بر سر افراد سطح پایین. افرادی که سطح آنها پایین باشد و توان روزه گرفتن را ندارند برای وعده های غذایی به سالن غذا خوری مراجعه می کنند. سران و یا فرمانده هان محلی به غیر از سالن غذا خوری برای آنها در نظر گرفته می شود که کسی متوجه آنها نشود. ماه رمضان سال 1375 اسامی غیر روزه ایها را یادداشت کردند اسم من هم در لیست بود به دلیل مشکلی که داشتم نامه از امداد داشتم و خود سران فرقه در مقر در جریان بودند زنی بود بنام فائزه یک زن دریده و وحشی فرمانده ارکان در مقر بود گویا اسم مرا در لیست غیر روزه ای ها دیده بود و مرا خواسته بود به اتاق کار او مراجعه کردم کلی به من توپ و تشر زد در جواب به او گفتم که من مشکل دارم و از امداد نامه دارم به خر گفته بود زکی هیچی حالیش نبود در همان روزها به من ابلاغ شد که بنگال (کانکس) فاسد شدنی مشکل برقی پیدا کرده کلید بنگال را از مسئول صنفی گرفتم رفتم بنگال را چک کنم روبروی بنگال فاسد شدنی بنگالهای کار زنها بود از داخل بنگال بیرون را چک می کردم چشمم به یکی از بنگالهای زنها افتاد که پرده پنجره آن کشیده شده بود میز غذا خوری برای خودشان راه اندازی کرده بودند داشتند کوفت می کردند جالب اینجا بود که فائزه افریته که به ما توپ و تشر می زد خودش هم جزعی از انها بود که داشت کوفت می کرد با خودم گفتم ای دل غافل با چه جانوارانی ما داریم زندگی می کنیم. یک انسان تا چه حدی می تواند پست باشد روزهایی از ماه مبارک رمضان به دستور فرمانده مقر درب سالن غذا خوری را می بستند و غیر روزه ای ها چیزی نمی توانستند بخورند سران پادگان اشرف آدمهای پستی هستند که آموزش را از آن رهبر گور به گورشان می گرفتند هر سال در ماه مبارک در فرقه ما بایستی عزا می گرفتیم چپ و راست سران فرقه مثل سگ پاچه ما را می گرفتند ولی در مقابل بدترین کثافت کاری را خودشان می کردند.

خروج از نسخه موبایل