خاطره ای از هادی نگراوی

وداع تلخ

درسال 76 محمد حمادی بعد از ترخیص از پذیرش اسارتگاه اشرف به یگان ما که فرمانده آن فائزه محبت کار بود منتقل شد. و این اولین آشنایی من با محمد بود. لهجه شیرین جنوبی او دراولین برخورد توجهم را به خود جلب کرد. و به دنبال آن با بیان خاطراتی ازشهر اهواز و رود کارون مرا به همراه خود به دنیای شیرین کودکی برد. دیگر با او خیلی صمیمی شده بودم. و با هم علنا به زبان محلی صحبت می کردیم.گپ های خودمانی و دیدارهای خصوصی خشم فرماندهان فرقه را برانگیخته بود،بطوری که دیگر ادامه این رابطه را بر نتافتند و درچندین نشست موسوم به عملیات جاری که اهرم سرکوب نیروها نام گرفته بود مرا به زیر تیغ شدیدترین انتقادات و امواج فحش و ناسزا قرار داده و آشکارا از من خواستند که به جای صحبت از خاطرات گذشته و شهر و خانواده، از انقلاب مریم برای محمد صحبت کنم. مدتی بعد یگان مارا برای کار به آشپزخانه که یک کار یدی سنگین و طاقت فرسا به خصوص در گرمای تابستان به شمار می رفت فرستادند. در آنجا شاهد بودم که محمد سنگین ترین کارها را انجام می داد. محمد با شروع نشست های عملیات جاری، یا در آن شرکت نمی کرد و یا این که ضمن حضور در آن ها سکوت می کرد.همین امر باعث عصبانیت شدید فرماندهان سرکوبگر رجوی ها می شد. محمد درصحبت های پنهانی با من می گفت که اصلا فکر نمی کردم که چنین مناسباتی در سازمان باشد؛ اینجا هیچگونه آزادی ندارد و تمامی چیزهایی که در پذیرش به ما گفتند دروغ بود.مدتی بعد محمد را از یگان ما منتقل کردند. از او دیگر خبری نداشتم. تا سال 80 که در نشست های موسوم به طعمه – که سازمان به دلیل افزایش موج نارضایتی اعضا به عنوان یک اهرم سرکوب و به صورت سراسری در دستور کار خود قرارداد بود- بار دیگر توانستم او را ببینم. برخلاف گذشته خیلی گرفته بود و درخود فرو رفته بود.می گفت به دلیل شکنجه های روحی و روانی شدید نمی توانم با تو صحبت کنم.وضعیت جسمی و روحی و روانی وی حاکی از بیماری خاصی در او بود. بعد از نشست های طعمه که او سوژه شده بود و به تحریک مسئول نشست خانم فائزه محبت کار چند نفر از مزدوران رجوی جلوی محمد را گرفته بودند و حسابی او را کتک زده بودند و به شدت مجروحش کرده بودند.بعد از این رفتار غیرانسانی مزدوران رجوی،محمد دیگر تعادل روانی درستی نداشت و همیشه در خودش فرو رفته بود. بعد از آزادی محمد ازاسارت فرقه رجوی کم و بیش از طریق برادرش حسن حمادی در جریان وضعیت او قرار داشتم. و یکبار شنیدم که سران سازمان او را مجبور کرده بودند که در یک خیمه شب بازی تلویزیونی بر علیه خانواده ا ش صحبت کند. تا اینکه روز یکشنبه درجریان فوت مظلومانه او قرار گرفتم.
فوت محمد بی شک ماهیت کثیف و ضد بشری رجوی ها را بیش از هر زمان دیگری در اذهان جهانیان افشا خواهدکرد. و مطمئن هستم که رجوی جنایتکار به زودی سزای این همه جنایات خود را خواهد دید. فرصت را غنیمت شمرده و خود را درغم خانواده اش شریک می دانم. هادی نگراوی عضو جدا شده از فرقه رجوی

خروج از نسخه موبایل