خانم کیانی: چه دردی بالاتر از سی سال انتظار جگر گوشه ام

جهت انجام ملاقات با خانم کیانی مادر اسیر مهری قدیر زاده، با چند تن از جدا شدگان به منزلش رفتیم. او که کمی نقاهت داشت با دیدن بچه ها از بستر بیماری برخاست و همانطور که در حال مرتب کردن اتاقش بود. با صدایی گرفته و رنجور گفت: چند روز بود که برای درمان بیماریم به تهران رفته بودم و الان سه روز است که از اتاقم بیرون نرفتم.
وقتی از او پرسیدم که مشکل چیست؟ با اندوه گفت: آیا فرزند دارید تا به شما بگویم دردم چیست؟ سی سال است که دخترم مهری از نزدم رفته ولی هنوز از او خبری ندارم. نه خبری نه نامه ای و نه تماسی، چه دردی بالاتر از سی سال انتظار جگر گوشه ام.
او آهی کشید و ادمه داد: نمی دانم که اصلا دخترم زنده هست یا نه و برایم جای سئوال است که چرا در طی این سالیان با من تماس نمی گیرد؟
وقتی دوستان جدا شده برای خانم کیانی توضیح دادند که این رجوی است که مانع تماس آنان با خانواده شان می شود و اصلا رهبران فرقه خانواده را کانون فساد می دانند، با خشم گفت: مگر آنها رحم در دلشان نیست و خودشان فرزند ندارند که این بلا را بر سر ما می آورند.
وی با اشاره به عکسی از سال های جوانی خود با اندوه و افسوس گفت: ببینید غم و غصه و دوری و چشم انتظاری چه بر سرم آورده است.
او که در سال 82 به دلیل بیماری نتوانست همراه با خانواده ها به دیدار فرزندش در اشرف برود گفت این بار اگر ملاقاتی باشد با همه مشکلات جسمی به سراغ دخترم میروم تا او را از تشکیلات جهنمی رجوی نجات دهم.
در پایان خانم کیانی خواست تا آنچه بر سر وی و سایر پدران و مادران آمده است را در سایت درج کنیم تا ضمن آگاهی همه از درد و رنجشان، شاید به گوش رجوی جنایت کار برسد تا به دخترش اجازه دهد تا در آخر عمر با وی تماسی گیرد.
 

خروج از نسخه موبایل