چرا رجوی برادرم را اسیر کرده؟

سالیان متمادی است که سران سازمان مجاهدین اقدام به ربودن فرزندان این مرز و بوم نموده و از آنها به عناوین مختلف سوءاستفاده می نماید که از جمله آنها فرستادن آنها به دم تیغ و کشته سازی از آنها برای رسیدن به جاه طلبی و هوسرانی خود می باشد که تمام مردم دنیا نیز نیرنگهای این فرقه ضدبشری را می دانند و جیغ و داد آنها دیگر حنایی ندارد.
حضور خواهر حمید محمد آتابای که (از زندانیان فرقه رجوی می باشد) در محل دفتر انجمن نجات نشانگر حمایت همه جانبه خانواده ها از فرزنداشان و برادران و خواهرانشان می باشد که سران فرقه رجوی آنها را کانون فساد معرفی می کند و این حاضر شدن خودجوش خانواده ها مشت محکمی است به دهان یاوه گویان سازمان مجاهدین که همیشه در بوق و کرنا می کنند که خانواده ها به فرزنداشان اهمیتی نمیدهند خانم بیرام تاج آتابای که خواهر بزرگتر حمیدمحمد می باشد در مورد دوران جوانی برادر زندانیش در فرقه رجوی چنین می گوید که او فردی ساده و زحمتکش بوده و یک شیفت از روز را به مدرسه می رفت و در شیفت بعدی سرکار می رفت تا کمک خرجی برای پدرم باشد و او آنقدر دوست داشت تا به اتفاق دوستانش که با هم تیم فوتبال محله را تشکیل می دادن و حمیدمحمد در درون دروازه قرار می گرفت، در محله خودمان پایگاه بسیجی تشکیل داده و کمک انقلاب باشد و برای این موضوع نیز کارهای اولیه ان را انجام داده بود که یک روز اعلام کرد بنا به نیاز جبهه های جنگ به حضور افراد بیشتر بر خودم واجب می دانم که به خدمت مقدس سربازی بروم و از میهنم دفاع کنم و بهمین صورت بود که او درس و کار را رها کرده به خدمت بصورت داوطلب اعزام شد ولی متاسفانه بعد از گذشت 6 ماه از خدمتش اسیر سازمان مجاهدین شد و بعد از ان دیگر زندگی خانواده ما دگرگون شد، چرا که سران سازمان مجاهدین برادرم را آنچنان شستشوی مغزی داده بودند که او گرفتار این فرقه کثیف و جنایتکار شده و اکنون که 27 سال از حضور او در این گروه تروریستی می گذرد ما بغیر از اخباری که از افراد رها یافته از این فرقه ضدبشری میشنویم خبر دیگری از او نداریم و از طرفی این حرکت خبیثانه سران سازمان مجاهدین در ربودن برادرم کمر پدرم را شکست و مادرم را شدیدا از پای انداخت طوریکه یکبار قلب او را بصورت باز عمل کردیم و همه نوع بیماری که شما حدس بزنید در او پدیدار شد که نمونه های ان از جمله دیابت شدید و ناراحتی های اعصاب و روان و غیره می باشد که عامل اصلی تمامی این بدبختی ها در خانواده ما شخص مسعود رجوی خائن و سران جنایتکار فرقه رجوی می باشد که با دروغ و تزویر و ریا برادرم را اسیر خود نموده و او را تحت شدیدا شستشوهای روانی قرار می دهند و او را از خانواده که کانون گرمی برای اوست دور می کند.   
 وی می گوید آنطور که افراد بازگشتی اعلام کرده اند حمیدمحمد ناراحتی اعصاب شدید و دیسک کمر حاد دارد که تمامی اینها را سران خونخوار فرقه رجوی باعث شده اند.
خانم آتابای می افزاید که من تعجب می کنم چرا هیچ نهاد و ارگانی پیدا نمی شود تا حتی به مدت یک ساعت از سران جنایتکار فرقه رجوی برای ملاقات با برادرم برای ما اجازه بگیرد تا بتوانیم حتی در حضور خود نماینده های حقوق بشری با او دیدار داشته باشیم؟
او می گوید چرا سازمانهای حقوق بشری و صلیب سرخ با وجود این همه ادعا برای رهایی برادرم که امراض خیلی سختی دارد هیچ کاری انجام نمی دهند و تنها نظاره گر جنایات این گروه تروریستی می باشند؟
خواهر حمیدمحمد با گریه که دیگر امانش نمی دهد می گوید چرا رجوی خائن برادرم را اسیر و زندانی خود کرده و از جان او که دیگر اسکلتی از او نمانده چه می خواهد؟ آیا این همه کشت و کشتار که سران سازمان مجاهدین در حق بچه های ما انجام می دهند کافی نیست؟
او می گوید چرا کشورهای غربی که به اصطلاح تروریست را محکوم می کنند، سازمان مجاهدین را که منشاء تروریست و فساد است را محکوم و متهم نمی کنند و برای رهایی برادرم و امثال او که گرفتار این فرقه شده اند کاری انجام نمی دهند؟
گریه دیگر او را امان نمی دهد و مصاحبه با او به همین جا ختم می شود، ولی سئوالی که در ذهن من و هر خانواده ای تلنگور پیدا می کند اینست که انسانیت در بین کشورهای حامی سازمان مجاهدین نیست و نابود شده که باعث شده خواهران و مادران دلسوخته اینگونه برای دیدن فرزنداشان حتی به مدت یک ساعت دلشان بسوزد و قلبشان آکنده از درد شود.
 

خروج از نسخه موبایل