رستم آلبوغبیش – خاطرات تلخ دوران اسارت درفرقه رجوی – قسمت هفتم

– دروغگویی های  باند رجوی درمورد صدای بلندگوهای خانواده ها:
فرقه رجوی به دروغگویی عادت کرده چون بنیانش با دروغ وفریبکاری بسته شده.سران فرقه درلجن پراکنی علیه خانواده ها دررسانه های خبری خود عنوان می کردند که” مزدوران رژیم تحت عنوان خانواده های اعضا  با گذاشتن بیش از320 بلندگودراطراف اشرف جنگ روانی را علیه فرقه راه انداخته اند”!! که کلا دراین زمینه دروغ می گفتند اولا سران فرقه اوایل  حضور خانواده ها را ازما مخفی می کردند،بعد به ما القاء کردند که رژیم مزدوران خودش را تحت عنوان خانواده برای دستگیری وبردن ما به ایران جلوی درب کمپ جمع کرده!! وقتی هم که خانواده ها برای رساندن صدای امیدبخش خود به ما  بلندگو گذاشتند سران فرقه بلافاصله علاوه برگذاشتن بلندگو درمواضع نگهبانی نزدیک سیاج درمحوطه محل استقرارهرمقررا هم به تعداد زیاد بلندگو گذاشتند که ازصبح تا شب بطور لحظه مره ترانه های فرقه را پخش می کردند حتی بعضا شب ها موقع خواب هم بلندگوها راروشن می کردند، بنا به دستور مسئولین فرقه ازبلندگوهای کنارسیاج صدای سوت وحشتناکی پخش می شد که می گفتند چنین صدایی می تواند روی جسم افراد عواقب خطرناکی داشته باشد! همه این اقدامات بخاطر این بود که روابط عاطفی قطع شده بین خانواده وفرزنداسیرش وصل نشود،بنابراین این صدای بلندگوهای فرقه بود که اعصاب اعضا را خراب کرده بود نه صدای دلنشین خانواده ها.بعضا نفرات درنشست های مقرعنوان می کردند ما ازصدای بلندگوهای خودمان بخصوص وقتی به نگهبانی می رویم اذیت می شویم. بطوریکه وقتی در تلویزیون فرقه عنوان می شد که:دشمن با کارگذاشتن 320بلندگو جنگ روانی علیه ما راه انداخته” به نوعی مورد تمسخر نفرات قرارمی گرفت! بنابراین جاروجنجال دروغین سران فرقه درموردصدای بلندگوهای خانواده ها فقط برای این بود که شاید با فریب دادن نهادهای بین المللی وحقوق بشری آنها را متقاعد کند برای دورکردن خانوادههاازدورکمپ اشرف به دولت عراق فشاروارد کنند.پس هدف رجوی دور کردن خانواده ها بود.
-اهمیت کمپ اشرف برای رجوی:
کمپ اشرف یکی ازاصلی ترین پایگاه فرقه رجوی درعراق بود،این کمپ که درموقعیت مناسبی ازهرلحاظ قرارگرفته بود،اول وسعت کوچکی داشت ولی به مرور صدام دربرابرخوش خدمتی های رجوی زمین های اطراف آن راکه مربوط به مردم عراق بود تصرف وضمیمه کمپ می کند. این کمپ ازنظرفیزیکی با سیم خارداروسیاج محصورشده بود ویگانهایی ازارتش سابق عراق حفاظت بیرونی کمپ را برعهده داشتند، درسمت داخل کمپ  هم سران فرقه علاوه برایجاد پست های ثابت نگهبانی،گشت های سواره وپیاده را برای جلوگیری ازفراراعضا گذاشته بودند، هیچکدام ازاعضا بدون اجازه حق نزدیک شدن به سیاج ویا رفتن به دیگرمقرها را نداشتند!.سران فرقه نه تنها تمامی راه های ارتباطی اعضا با دنیای بیرون ازکمپ را مسدود کرده بودند بلکه هرگونه اظهارنظر،اعتراض اعضا را نسبت به این مسئله همراه با زدن انواع اتهامات به شدت سرکوب می کردند! رجوی ازآنجائیکه تشنه قدرت وخودنمایی بود زیرچتر حمایتی صدام مغرورانه دراین کمپ برای خود حکومتی درست کرده بود وبا خیالی آسوده  تفکرات فرقه ای خود را درآن برروی اعضا  برای سوء استفاده ازآنها پیاده می کرد. تمامی برنامه های تروریستی فرقه برای اجراء دراین کمپ طرح ریزی می شد.بنابراین این کمپ برای رجوی یک کمپ استراتژیک وهمه چیزبود وازدست دادن آن مساوی با متلاشی شدن فرقه وافشای رازهای جنایات چندین ساله وی دراین کمپ بود.
-دلایل پذیرش تخلیه اشرف ازسوی رجوی:
 بنابه دلایلی که گفتم تخلیه کمپ اشرف برای رجوی خیلی سنگین بود تا قبل ازآن مرتب رجوی به ما پیام می داد که باید به هرقیمت کمپ اشرف را حفظ کنید وحتی شعار”حفظ اشرف حفظ شرف”را سر می داد ومسئولین فرقه هم درمقرها بطور مرتب دراین رابطه به اصطلاح نشست های ایدئولوژیک می گذاشتند که باید به هرقیمت کمپ اشرف را حفظ کنیم! حتی تعدادی ازاعضاء را به همین خاطر بیهوده به کشتن دادند،وکشته شدن آنها را وسیله سرکوب تناقضات دیگر اعضا کردند! اما به یکباره درسال 90 رجوی رنگ عوض کرد ودراواسط همین سال بود که وی با فریبکاری برای ما ازطریق”کال کنفرانس”نشست گذاشت وبا پررویی تمام گفت” مبارک است  مریم یک پیروزی سیاسی دیگری را کسب کرده، اوبا دولت عراق ونمایندگان ملل متحد برای انتقال شما به لیبرتی به توافق رسید وباعث شکست توطئه های دشمنان شد”!!وی شیادانه این را به حساب  تیزهوشی زنش گذاشت و گفت: مریم با این تصمیم سازمان بیرونی وازمحدوده بسته اشرف خارج کرد وما می توانیم هزاراشرف را بسازیم! انگارنه همین مردک بود که تا دیروز” شعارحفظ اشرف حفظ شرف”سرمی داد!! وی درحالیکه ازکسب پیروزی سیاسی موهوم حرف می زد درقسمتی دیگر ازحرف هایش معلوم بود که تا بن استخوان ازطرح جابجایی سوخته است،چون یکباره افسار پاره کرد وبا لحنی عصبانی گفت” خدا لعنت کند همه کسانی که این طرح ننگین را برما تحمیل کردند بعد ازاین همه آنها باید منتظر پاسخ کوبنده ما باشند”!وی عملا خانواده های اسیران واعضای جداشده را که جنایات رجوی را افشا کرده بودند عامل اصلی درمجبور کردن وی برای نوشیدن جام زهرجابجایی اعضا ازاشرف به لیبرتی دانست ورسما درحالی که عکس واسامی اعضای جداشده را بعنوان افشاگران جنایات فرقه اش  روی پرده سالن نمایش می دادند آنها را تهدید کرد وگفت” ازاین به بعد این نفرات نباید درخارج وهرکجای دیگراحساس آرامش کنند”! البته من بعد ازفرارازفرقه متوجه شدم که تهدید های وی چقدر توخالی وفقط برای ترساندن اعضای باقی مانده درفرقه بوده که مبادا آنها هم فکر جدایی به سرشان بزند!!بهرحال تحلیل های کشکی رجوی برای اکثر اعضا تناقض ایجاد کرده بود، که اگرپذیرش توافق برای تخلیه اشرف یک پیروزی سیاسی است پس چرا اینقدروی ازاین مسئله عصبانی شده، چرا قبل ازکشته شدن تعدادی ازنفرات به فکر کسب این پیروزی نبودیم ؟!! وانبوهی تناقضات دیگرکه مرتب درنشست ها ویا درمحفل های بین نفرات مطرح می شد! رجوی درهمان جلسه بند هایی ازتوافق فرقه برسر رفتن به لیبرتی را برایمان خواند وگفت: ما به طرف هایمان گفتیم درصورتی می رویم که دیگر کسی حق نزدیک شدن به شما برای ایجاد مزاحمت نداشته باشد!، نیروهای سازمان ملل ازشما محافظت کنند، دولت عراق حق مداخله ویا حمله به شما را نداشته باشد.وی که ظاهرا ازفراراعضا ازکمپ به شدت عصبانی شده بود گفت بعد ازرفتن به لیبرتی کسانی که نمی توانند با ما ادامه راه را برای سرنگونی  طی کنند!  می توانند با هماهنگی نمایندگان کمیساریا به هرکشوری که دوست داشته باشند بروند وحتی گفت”بروند وگورشان را گم کنند” ولی تا آن زمان کسی حق فرارندارد!! البته درهمین جا اضافه کنم که قبولاندن مسئله انتقال به لیبرتی به اعضا برای رجوی هم چندان کارسختی نبود چون اعضای اسیر سالیان منتظراین فرصت بودند که به نحوی ازاشرف وعراق خارج شوند.چون رفتن به لیبرتی نقطه امیدی برای همه ما بود بخصوص که بحث حضورنمایندگان کمیساریا درلیبرتی ومصاحبه با آنها جهت رفتن به خارج مطرح شد،بنابراین اکثرا منتظر این فرصت شدند که شاید ازاین طریق بتوانند  ازجهنم رجوی نجات پیدا کنند. من خود بارها درمناسبات فرقه شاهد بودم که نفرات درمحفل هایی که باهم داشتند ازرفتن به لیبرتی استقبال کرده ومی گفتند که:آخی بلاخره ازعراق خارج می شویم،حتی بعضا برای بعد ازخروج ازعراق خود برنامه ریزی کرده بودند مثلا می گفتند که اگر به خارج رفتیم دلی ازعزا… درمی آوریم!!
بنابراین بدون شک دلیل اصلی رجوی برای پذیرش انتقال اعضا به لیبرتی نه کسب یک پیروزی سیاسی وساختن هزاراشرف بود بلکه این ادامه حضور خانواده ها درپشت کمپ وافشاگریهای اعضای جدا شده ازفرقه بود که روز به روز باعث آگاه شدن اعضای اسیر وفرارآنها ازفرقه وازطرف دیگر باعث بی آبرویی وافشای فریبکاریهای سران فرقه دراذهان افکارعمومی شده بود که رجوی به خیال خود فکر می کرد با قبول طرح جابجایی ورفتن اعضا به لیبرتی می تواند جلوی متلاشی شدن تشکیلات فرقه اش را گرفته وچند صباحی برای بقاء خود زمان بخرد! البته نباید ازنقش فشاردولت ومردم عراق هم درنوشاندن جام زهراخراج فرقه ازاشرف به حلقوم رجوی غافل ماند چون دولت عراق مصمم به اخراج فرقه ومردم آن هم مصمم به پس گرفتن زمین هایشان ازفرقه

خروج از نسخه موبایل