این نوع مفقود شدگان ایرانی، معمولا سر ازتشکیلات مافیایی رجوی سردرمیآوردند و عموما مختصر خبری از آنها بدست میآید که درمورد برادر من اینطور نبود!
تصور کلی من این بود که این برادر بداقبال من، در هزارلای تشکیلات رجوی گرفتار آمده و بدلایلی سربه نیست شده است.
اما حقیقت این بوده که او در کمپ لیبرتی عراق ودرخدمت رجوی بسر میبرده و اجازه نداشته که محل خود وخبر سلامتی اش را به خانواده اش بدهد!
آنها بمن گفتند که برادرم درلیبرتی حضور دارد وبارها اورا دیده اند!
با عرض خوشحالی زیاد، این موضوع هم روشن شد که برای نجات او تلاش شبانه روزی داشته باشم ونامه ی ضمیمه خطاب به مقامات ذیصلاح، نخستین گام من دراین عرصه است که تا آزادی برادرم ادامه خواهد داشت!
در نا امیدی، بسی امید است
رسول مظلومی