برجام، طناب دار مسعود رجوی

همیشه گفته شده آنچه برای یک فرقه یا یک دیکتاتور مرگ اور و زجراور است، گذرزمان است، چرا که ماهیت هر پدیده بروز داده شده، ابتدا ذات خودش را عریان میکند. مرگ اورتر از ان برای یک دیکتاتور پاسخگونبودن اعمال خودبرای اعضا وحتی وجدان خودش است.
همه ما که دراشرف بودیم بیاد داریم که مسولین بالای سازمان خودساخته دیواشرف مسعوداشرف بارها وبارها با زبان خود تأکید داشتند که بعد ازسرنگونی نظام شاه ما بدنبال مدارکی بودیم که متاسفانه بدست نیاوردیم ودست نیروهای انقلابی افتاد.
همان مدارکی که پرده ازخودفروشی مسعودرجوی برمیداشت که با دست خود آن هم نه چک خورده بلکه ماچ داده وپوست پیازخورده رهبرایدئولوژیک خودش را فروخت و دیگر اعضا وحتی پا فراترگذاشت و همه را باهم دودستی بخاطر جان بی ارزش خودش و برای محقق کردن امپراطوری که درفکرداشت همه را فدا کرد وتمامی اعضا ورهبری خودرا مثل آب خوردن به پای جوخه دار سپرد.
ازمسعودرجوی صحبت میکنم که ازهمان ساعتهای بازجویی یک خودفروخته شد وجزئی از ساواک شد و بخوبی ماموریتی که بهش محول کردن یعنی انحلال سازمان و با نام انقلابی دیگر نیروهای انسانی و مردمی را ردیابی و بعد به کام مرگ بسپارد.
و بازهمه بزرگانی که قبلا و یا از نزدیک با این شیوه فکری مسعودرجوی دیو زمانه آشنایند و یا تاریخ سازمان خودساخته مسعودرجوی را خوانده اند بخوبی بیاد دارند که مسعودرجوی برای محقق کردن آرزوهایی که برسرداشت میبایست دومزاحمی که موی دماغش بودند و بهترازهرکسی ماهیت ان را کشف کرده بودند و میدانستن که در آینده این مسعودرجوی به یک هیولای خون اشام مبدل میشود وبرای ملت ایران جز خفت وخواری و مرگ چیزی به ارمغان نمی اورد ویک خودفروخته بیش نیست را میبایست با یک طرح وبرنامه ریزی دقیق ازپیش روی بردارد که بخوبی اینکاررا هم انجام داد.
اولین نفر اشرف بود که حتی درنامه هایی که ازاو باقی مانده بخوبی درک میشه کرد که این حیوان انسان نما را بخوبی شناخته بود و پی به حیوانی و آنچه برسر دارد برده بود و دومین نفری که شاهد ان خیانتها وخودفروختگی های مسعودرجوی بود یعنی موسی خیابانی بود که همه شماها بخوبی بیاد دارید که اشکارا و درنهان وپنهان مسعودرجوی را عامل انشعاب و به انحراف کشیدن خط ومشی سازمان میدانست که میبایست مسعودرجوی انها را ازبین ببردکه بخوبی دران ایام بهمن ماه سال ۶۰ تمامی طرح و نقشه خودش را بخوبی به اجرا گذاشت و با شروع عملیات مبارزه مسلحانه و بن‌بست تشکیلاتی، نظامی سازمان و مسلط شدن نیروهای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی مرگ موسی خیابانی و اشرف ربیعی و بقیه مسئولین سازمان را به دنبال داشت.آن موقع نیروهای تشکیلات از خود می‌پرسیدند که چرا مسعودرجوی بازم مثل همیشه از صحنه دور بود و از جان دیگران مایه گذاشت. ۱۹ بهمن سال ۶۰ یک سرفصلی بود برای مسعودرجوی و بعد از انکه توانست تمامی مخالفان و شاهدان عینی را از پیش روی خود بردارد درگامهای بعدی انچه برسر داشت یعنی امپراطوری خودش را بخوبی توانست به اجرا بگذارد که همه شما بخوبی مراحل به اجرا گذاشتن را میدانید.
اما در این ۱۲ سال مسعود رجوی در سکوت مطلق و خفت بار میباشد.بازماندگان و دیگر اعضا درسوگ آن سوگواری میکنند ودرانسوی میدان مسعودرجوی به رقص وپایکوبی میپردازد و درپوست خود نمیگنجد و خندان ومستان است که بی رقیب است.
اما بعد ازگشت سالیان تمامی مناسبات سازمان خودساخته مسعودرجوی بمانند طناب داری شده برایش تاجاییکه حتی ازحیثیت نداشته خودشم نمیتواند دفاع کند ودران سوی میدان هرچه سران این فرقه که دستشان به خون اعضای سازمان ومردم ایران زمین وعراق اغشته هست وهرچه تلاش میکنند تا برای این دیواشرف ابروداری کنند نمیشود که نمیشود…
دراین دوره زمانی که مسعودرجوی تن به این خفت داده و درغیبتی خفت بار سر میکند و بعداز انکه اربابان مسعودرجوی بخوبی دیدند که مسعودرجوی تاریخ مصرفش گذشته است و متوجه شدند که:
اولا مسعودرجوی یک مزدوری بیش نبوده است
دوما اصلا دراشرف حضور نداشته و این یک سند ننگین دیگر برپیشینه مسعودرجوی رقم خورد
بنابراین بعد ازسرفصل برجام وبرداشتن تمامی تحریم ها وعریان شدن نیت شیطانی مسعود رجوی که در جبهه تروریستها بوده دیگرحتی هواداران سازمان نیز فروپاشی این فرقه را بیش از پیش قطعی می دانند.

احسان بیدی

خروج از نسخه موبایل