شکافی که پرده ها را فروریخت، حصارهای ذهن را درهم می شکند

تماشای تصاویری از گزارش روز چهارم حضور خانواده های اعضای دربند سازمان مجاهدین خلق (فرقه رجوی) در مقابل درب قرارگاه لیبرتی، موجی از غم و اندوه آمیخته با شادی و امید در دل بیننده به پا می کند. غم و اندوه ناشی از فراق و سال های چشم انتظاری خانواده هایی که تنها خواسته شان دیداری آزادانه با فرزندانشان است و شادی و امید ناشی از حضور دلگرم کننده ی خانواده ها در فاصله ی چند ده متری با عزیزانشان که در حصارهای ذهنی و جسمی سران فرقه گرفتار هستند.
خانواده هایی که با الفاظ " برادرم"، " عزیزم"، دوستتان داریم"، و با دست های پر از شیرینی به سمت اسیران فرقه می روند، حتی اگر با فحاشی و ارعاب و ضرب و شتم از سوی ساکنان شستشوی مغزی شده ی لیبرتی مواجه شوند، دم بر نمی آورند و کماکان با زبان خوش دست خود را باریک ترین روزنه ی پارچه ها و حصارها به سوی ساکنان دراز می کنند.
با فروریختن حصارهای چوبی و پارچه ای، هراس و وحشت در رفتار بسیار شتاب زده و عاجزانه ی اعضا دیده می شود –هر چند که صورت هاشان را پوشانده اند اما به گفته ی شاهدان عینی وحشت و اضطراب را می توان در چشمهایشان مشاهده کرد– خانواده ها اما در راه نجات عزیزان خود مصمم هستند. دست یکی از اعضا را می فشارند و گویی او نیز از این حرکت ناخشنود نیست اما عضو ارشد با حرکتی شتابزده مانع از پیشرفت این روابط لحظه ای میشود و با دست پاچگی زیر دستانش را به عقب می راند، تا مبادا برای لحظه ای جرقه ای از مهر و عشق و عواطف خانوادگی در دل زیر دستان زنده شود.
برفراز دیوارها خانواده ها تنها در فاصله ی چند صدمتری خود ساکنان لیبرتی را می بینند که از کانکس های شان بیرون آمده اند و به سوی محل حضور خانواده ها چشم دوخته اند. ساکنان لیبرتی تا دنیای آزاد همین چند متر را فاصله دارند اما این فاصله پر از موانع دشوار است. موانعی که طی سالهای اسارت فکری در فرقه ی رجوی هر روز بر بلندا و ضخامت آن افزوده شده است و اکنون گذشتن از سد آن ها نیازمند عزمی راسخ و قلبی امیدوار است.
چنانچه دیگر اعضای جدا شده از فرقه ی رجوی این عزم راسخ را در خود یافتند و با تحمل مرارت های فراوان و گاهی با تلاش چند باره موفق به گریختن از این فرقه شدند. فریاد خانواده ها و ضجه های مادران و خواهران اعضای دربند فرقه ی رجوی مطمئناً نور امید را در دل های اسیران فرقه روشن نگاه خواهد داشت. حتی اگر اعضا مجبور باشند که هر روز و هر هفته در نشست های خود انتقادی و اعتراف گیری از خانواده های خود اعلام برائت کنند. آتش این مهر فطری و غریزه ی ذاتی در دل افراد خاموش نخواهد شد.
شاید که آن اسیری که از شکاف حصار مقابل لیبرتی دست یکی از اعضای خانواده ها را فشرد، برای این کارش شدیداً مورد عتاب و خطاب مسئولان ارشدش قرار بگیرد، تحقیر و تنبیه شود، اما گرمای آن دست مهربان هرگز فراموشش نخواهد شد و دیر یا زود حصارهای ذهنی فرقه  در او فرو خواهد ریخت.
به امید رهایی همه ی عزیزان که سالهاست در تشکیلات مخوف مجاهدین خلق گروگان گرفته شده اند.  
مزدا پارسی
 

خروج از نسخه موبایل