بگذریم! چرا که عناد و لجاجت در فرقه رجوی حرف اول را می زند. عجیب است شیوه ها و رفتار افراد و گروه های خشونت طلب و افراطی در سراسر دنیای مثل هم است این گروه های همیشه طلب کار مردمند در حالیکه دم از مردم می زنند…
اما خانواده ها بقدری دلتنگ عزیزانشان بودند که به محض رسیدن به لیبرتی شروع به ناله و فریاد کرده و با دیدن حصارها چشمی نبود که گریان نباشد و ناله ونفرینی بر رجوی و آل کثیفش نداشته باشد. هر کسی با هر روشی که می توانست فرزندش را صدا می زد، یکی با بلند گو و دیگری با صدای بلند، یکی به زبان فارسی ودیگری به زبان ترکی وخلاصه هرکسی با همان زبانی که فرزندش را به ثمر رسانده بود او را صدا می زد. اما در عوض خانواده های داغدار تنها جوابی که از طرف اسرای رجوی در اصل جگرگوشه هایشان دریافت می کردند سنگ بود وسنگ گویا آنها هم مانند همان دیوارهای بتونی و سیمانی لیبرتی سنگ شده بود.
ای مریم قجر و ای لجن پراکن، بنگر و ببین که چه برسر این خانواده ها آورده ای؟ تو خود که بویی از خانه وخانواده ومحبت نبرده ای که بتوانی آنها را درک کنی. تو و شوهر محروم شده ات که خانواده را کانون فساد می دانستید. آنقدر عقده و کمبود محبت داری که هیچ چیز نمی تواند کمبودهایت را جبران کند انواع واقسام ظلم وستمها را بر پیروانت روا داشته ای تا شاید کمی از عقده های درونت خالی شود.فکر می کنی با کشیدن دیوارها حصارهای بتونی می توانی مانع بین اعضای خانواده و اسرایت شوی. زهی خیال باطل تنها کسی که می تواند این فاصله را ایجاد کند خدای بزرگ است که آنهم فقط و فقط با مرگ امکان پذیر است و بس.
به امید برچیده شدن هر چه سریعتر فرقه ملعون رجوی