شکایت خانواده رسول مهدلو ترکمانی از سران فرقه رجوی

سران فرقه رجوی که جنایتهای آنها بی حد و مرز میباشد و خیانتها و مغزشویی های آنها هر خواننده ای را منتقلب میکند بطوریکه با شنیدن و خواندن حیله ها و نیرنگهای سران این گروه تروریستی، دهانشان باز میماند که چگونه در قرن بیست و یک که دیگر هیچ دولت و فرقه ایی اقدام به برده داری و اذیت و آزار ذهنی آنها نمیکنند، چنین سازمان مخوفی وجود داشته باشد که از سادگی و افکار خام جوانان مملکت سوءاستفاد نموده و آنها را بعد از یک پروسه طولانی، تبدیل به انسانهایی میکند که هیچ عاطفه ایی نسبت به پدر و مادر خود نداشته باشد.
رسول مهدلو ترکمان که با نام جعلی فرید شفایی به آلبانی منتقل شده نیز یکی از همین گرفتاران دسیسه های سران فرقه رجوی میباشد که متاسفانه اکنون بیش از سه دهه میباشد که از خانواده خود دزدیده شده و اسیر القائات سران سازمان تروریستی رجوی قرار گرفته و از این طرف نیز پدر در انتظار دیدار فرزند با چشمانی باز دار فانی را وداع نموده و مادر بر اثر گریه های زیادی که در فراق پسرش داشته چشمان خود را از دست داده و اکنون بعلت ناراحتیهای بسیاری که داشته متاسفانه بیماری آلزایمر گرفته که همه اینها تنها گوشه ایی از خیانتهای سران شیطان صفت فرقه رجوی میباشد.
آقای محمد مهدلو ترکمانی یکی از برادران رسول میباشد که بدنبال پیگیری وضعیت برادرش، بعد از شنیدن خبر انتقال او به آلبانی، سراسیمه به دفتر انجمن نجات آمده و مدتی را در این مورد با هم گفتگو نمودیم که او درد فراوانی در دل داشت.
وی از شخصیت ساده رسول میگفت و در مورد چگونگی ازدواجش با دختر خاله اش معصومه که چه زیبا و ساده برگزار شده بود و زندگی آنها در کمال زیبایی آغاز شده بود و مدتی از این موضوع گذشته بود که یک روز رسول پیش پدر و مادرم رفته و به آنها گفته بود که برای ادامه تحصیل میخواهد به ایتالیا برود که هر چند آنها زیاد راغب نبودند که پسرشان در دیار غربت باشد، ولی چون دوست داشتند فرزندانشان به بهترین شیوه رشد کنند، لذا به او اجازه دادند و چند ماهی که رسول در آن کشور بود، مرتب برایش هر ماه هزینه تحصیل و زندگیش را میفرستادیم که بعد از چند ماه به ایران بازگشت و بعد از مدتی که پیشمان بود، به ایتالیا رفت که این رفتن دیگر آخرین عزیمتش بود و بعد از ان دیگر هیچ خبری از او نشد تا اینکه توسط برخی افرادی که توانسته بودند از چنگال سران فرقه رجوی نجات پیدا کنند مطلع شدیم که رسول در آن سازمان تروریستی میباشد که با شنیدن این موضوع انگار دنیا را از ما گرفته باشند و پدرم اونقد این غم و اندوه را به دل خودش ریخت که آخر سر سکته نموده و فوت کردند و مادرم نیز بقدری در فراق رسول گریه کرد که چشمانش را از دست داد و الان هم متاسفانه آلزایمر گرفته و هر وقت پیشش میرم سریع میگه که رسول رو بگو بیاد تا باهم بیرون برید که این حرفهایش دلم را آتیش میزند.
وی ادامه میدهد که چرا رسول ما گرفتار همچین فرقه ایی که برای رسیدن به امیال و هوسهای خود فرزندان این مرز و بوم را وسیله خودش قرار داده شود و اینچنین خانواده ما را گرفتار خودش نماید که جواب دادم برای اینکه سران فریبکار رجوی بیشتر دنبال افرادی هستند که دل ساده ای دارند و آنهایی که در کشورهای خارجی تحصیل میکنند هدف آنها میباشند و ذهن شوییهایی که بر روی آنها انجام میگیرد بسیار قوی بوده و براحتی در دام خود گرفتار میکنند و به احتمال قوی برادر شما نیز یکی از بیشمار افرادی که با فریب تحصیل بهتر با شرایط و امکانات عالی در کشورهای شیکتر گرفتار این سران خبیث شده و بعد از ان نیز به بهانه های مختلف از جمله تحویل به بعثیهای زمان صدام ملعون توانسته اند او را در پیش خود نگه دارند و او را گرفتار خود نمایند.
آقای ترکمانی که لحظه ایی احساسات نیز او را اسیر خود نموده بود ادامه داد که یعنی هیچ نهاد و ارگانی نیست که بتواند این گروه نسل کش را مجبور نماید که خانواده ها بتوانند با فرزندانشان ملاقات و دیداری داشته باشند که جواب دادم متاسفانه تمام گوشها و چشمهایی که باید به نفع خانواده های آسیب دیده از این فرقه بشنوند و یا ببینند کر و کور شده اند و با پولهایی که رژیم صهیونیستی و سران جاه طلب آل سعود به آنها تزریق میکنند، براحتی از این مسئله عبور میکنند و چشمان خود را میبندند که خداوند خود شاهد و ناظر میباشد و انشالله بزودی جواب آنها را خواهد داد که امید ما به اوست.
در پایان آقای ترکمانی از تمامی ارگانهای بین المللی و داخلی که مرتبط با سازمان سراسر دروغ مجاهدین در ارتباط هستند درخواست کمک داشت تا بتوانند برادرشان را در حضور همین مسئولین ملاقات نمایند و از آینده برادرشون شدیدا نگران بودند.
باشد که روزی فرا رسدتا چشم بینا و گوش شنوایی به دردهای این خانواده ها گوش فرا دهد.

خروج از نسخه موبایل