مادران ؛ منتظران بدرود یافته – قسمت نهم

متوفی: مرحومه مغفوره راضیه معتمد چابکی 75 ساله
مادر ابراهیم موسی پور از اعضای گرفتار در فرقه بدنام رجوی
خیانت و جنایت رجوی درحق ملت ایران واعضای اغفال شده اش گستره و پهنای زیادی دارد که زبان وقلم ازبیان تمام عیار آن قاصر و ناتوان است. دراین میان خانواده های اعضای گرفتاردرفرقه بدنام رجوی خاصه مادران ازقربانیان اصلی خباثت رجویها محسوب می شوند که دراین نوشتار به شرح زندگانی مادرانی پرداخته میشود که دراثرناجوانمردی وظلم وجور رجویها بی آنکه عزیزان شان را درآغوش بکشند ؛ ناکام وچشم انتظاردارفانی را وداع گفتند وبه دیاراعلاء شتافتند وبه آرامش رسیدند.

آقای رمضان موسی پور در دیدار حضوری به اینجانب فرمودند”واقعا برادرم اونجا تو هوای داغ عراق چه کار میکند!؟ توی دستگاه رجوی درست گفتم اسمش رجوی هست؟ آنجا چه کارمیکند. ابراهیم را به ضرب و زور به سربازی فرستادیم چونکه عاشق کارکشاورزی بود و باغ مرکبات.خودش همیشه میگفت سواد که ندارم پس باید کار کشاورزی کنم تا بتونم پول و زندگی جور کنم تا کسی به من زن بدهد.”


آقای رمضان موسی پور برادر بزرگتر ابراهیم موسی پور عضو اسیر رجوی درآلبانی
عطف به صحبتهای آقای موسی پور؛ من هم در مناسبات فرقه ای شاهد بودم که ابراهیم اصلا سواد خواندن و نوشتن نداشت. حین خدمت مقدس سربازی به اسارت دشمن درآمد و به دام فرقه کثیف رجوی افتاد. تومناسبات فرقه ای رجوی ازصبح تا شب به کارسخت باغبانی مشغول بود وشب هم توجلسه سرکوب شبانه باید حساب پس میداد که کم کاری! داشته است و باید که پاسخگو می بود و چوبش را میخورد ومورد اهانت قرارمیگرفت!.
خوب یادمه که تو یکی ازجلسات سرکوب عملیات جاری روبه مسول نشست که یک خانم بود گفت” توبه من ایراد میگیری که چرا کم کاری داشته ام! دستای من ترک برداشته و پینه بسته یا دستای نرم ولطیف تو!؟ دستات روبیار جلوببینم چقدرکارکرده است! تو پشت میزنشستی وخوش میگذرانی بعدمن که صبح تاشب توآفتاب وگرمای 50 درجه تو باغچه کارمیکنم وبه نظافت محوطه مشغول هستم ایراد بنی اسرائیلی میگیری!”


مرحومه مغفوره راضیه معتمد چابکی مادرابراهیم موسی پورکه درسن 75 سالگی ودرچشم انتظاری کشنده  مورخه 6/8/78دارفانی را وداع گفت وبه ابدیت پیوست
ما بعد اسارت ابراهیم در جنگ تحمیلی 8 ساله ؛ خاصه وقتی به اسارت رجوی درآمد وازتلفن ونامه هم خبری نبود مادرش خانم راضیه معتمد چابکی دیگرشب و روز آرام نداشت و مدام جگرگوشه اش را فریاد میکرد وازخدا میخواست ولو یکبارهم که شده بتواند عزیز سفرکرده اش را درآغوش بفشارد.حاج یعقوب موسی پور پدر دردمند خانواده که او نیزچشم انتظاردر تاریخ 10/7/1381 و در سن 90 سالگی بدرود حیات گفت ؛ کارش این بود که همسرش را دلداری بدهد تا درحسرت چشم انتظاری ازنفس نیفتد.

حاج یعقوقب موسی پور پدر دردمند شالیکار گیلک که درسن 90 سالگی؛ چشم انتظاربدورد حیات گفت.
زندگی مشقات بار خانواده دردمند موسی پوربرگ دیگری است در افشای چهره پلید رجوی و تشکیلات مافیایی و تروریستی اش. راستی رجوی و اعوان و انصار منفورش چه جوابی دردنیا و آخرت به خانواده های چشم انتظارخاصه به مادران بدرود یافته همچون مادر راضیه معتمد چابکی دارد!؟
روح مادرمرحومه مغفوره راضیه معتمد چابکی شاد
پوراحمد
نمونه فعالیت خانواده ابراهیم موسی پوربمنظوررهایی عزیزشان ازچنگال رجوی
– نامه به ابراهیم موسی پورازاسیران فرقه رجوی 24 فروردین 1391

–  سیاست که چه عرض کنم برادرم حتی سواد خواندن ونوشتن نداشت  12 مرداد 1394 

خروج از نسخه موبایل