نامه برادری چشم انتظار به برادر اسیرش در آلبانی

برادرعزیزم عیسی طاهرخانی سلام امیدوارم که  حالت خوب باشد و زیر سایه خداوند متعال سلامت باشی برادرم غرض از نوشتن این نامه برای شما اولا که دلم خیلی برایت تنگ شده ودوم اینکه تا کی باید دوریت را تحمل کنیم ما وخانواده ات اینطرف و تو در دیار غربت باشی برادر جان این همه سال از ما دور بوده ای ودر جمع آن فرقه دروغ پرداز وخیانت پیشه اسیر بودی. دیگه کافیه! کی میخواهی به خودت بیایی در این سالهای طولانی حتی یک نامه و یا یک خبر به خانواده ات ندادی این گروه چه به سرت آورده که این قدر سنگدل شده ای من شخصا ً تورا خوب می شناختم تو بسیار مهربان ودلسوز بودی. آیا دلت برای همسر و بچه هایت نمی سوزد به خدا قسم نمیدانی چقدر بچه هایت دلشان تنگ شده خصوصا مهرنوش که برایت خیلی دلتنگی می کند اینقدر این بچه ها را اذیت نکن برادرجان خیلی از دوستان شما برگشته اند و دارند زندگی می کنند ومشکلی هم ندارند تورا به بچه هایت قسم می دهم تصمیم درستی برای باقیمانده عمرت بگیری! من چند باری به عراق آمدم وبعد از بازگشت پویان ومهرنوش از من سئوال می کردند که چرا پدرم را نیاوردی وهربار من پیش آنها شرمنده می شدم. برادرعزیزم عیسی طاهرخانی دیگر کسی برایمان نمانده! پدرومادر وبرادروداماد ما همه از دنیا رفتند وما بسیار دلشکسته وتنها شده ایم بیا و با حضورت جمع خانواده را شاد کن به امید آنروز که تورا در جمع خانواده داشته باشیم وبه آغوش گرم خانواده برگردی.
برادر کوچکت حجت… منتظر دیدارت هستیم
 

خروج از نسخه موبایل