مصاحبه با آقای علی اکرامی در مورد تحلیل شرایط آلبانی و چشم انداز آینده فرقه مجاهدین

در۲۰ شهریور ۹۵ آخرین دسته از اعضای فرقه مجاهدین خلق متشکل از ۲۸۰ نفر از اعضا مجاهدین پایگاه لیبرتی  که محل نظامی امریکایی و درنزدیکی فرودگاه بین المللی بغداد بود را به مقصد کشورآلبانی ترک کردند. لیبرتی پس از تخلیه اشرف به محل سکونت اعضای این فرقه تبدیل شده بود. درسال ۱۳۶۵براثر فشارهای دولت فرانسه وعدم پذیرش کشورهای اروپایی مسعود رجوی مقر خود را از پاریس به بغداد منتقل نمود صدام که درگیرجنگ با ایران بود آنها را درقرارگاه اشرف در۸۰ کیلومتری مرز ایران دراستان دیالی مستقر نمود و از آن تاریخ بمثابه ارتش کوچک صدام و بمثابه ستون پنجم درجنگ با مردم ایران بکارگرفته شد.

پرونده فرقه مجاهدین خلق در عراق فراز و نشیب های زیادی داشت از عملیات مشترک موسوم به فروغ جاویدان با رژیم صدام درسال ۶۷ تا شرکت مستقیم درسرکوب قیام معروف به انتفاضه شعبانیه مردم عراق درحمایت از صدام تا سرنگونی صدام توسط نیروهای ائتلاف به فرماندهی امریکا و فرار وناپدید شدن رجوی از سال ۸۲ و درگیری های آنها با ارتش عراق درسال ۹۰ ودرنهایت انتقال به لیبرتی بخشی از پرونده ۳۰ ساله حضوراین فرقه درعراق بود که توسط صدام گشوده شد.

با انتقال فرقه مجاهدین خلق به آلبانی وانتشار خبرجدایی روزافزون اعضا و وضعیت بحرانی و شکننده آنها و حضور سراسیمه مریم رجوی درآلبانی فرصتی بدست داد تا با آقای علی اکرامی یکی از مسئولین قدیمی وجداشده از این فرقه مصاحبه ای داشته باشیم. آقای اکرامی با تشکر از حضورتان دراین مصاحبه ضمن معرفی خود لطفا تحلیلی داشته باشید برآخرین اخبار وتحولات آلبانی وچشم انداز آینده این فرقه در کشور آلبانی؟

اکرامی:

ضمن سلام و تشکر بابت فرصتی که در اختیار بنده قرار دادید من علی اکرامی درسال ۵۸ یعنی یکسال بعد از پیروزی انقلاب در دانشکده نفت آبادان از طریق یکی از دوستانم با سازمان مجاهدین خلق که تمایل دارم بخاطر عملکرد وشیوه های کنترل ذهن آنها را یک فرقه مخرب بنامم آشنا شدم. درآن دوران ما جوان های پرشور و آرمان خواهی بودیم که بعد از سالیان تجربه تلخ اختناق و وابستگی دوست داشتیم که آزادی واستقلال واقعی را برای مردممان پاسداری کنیم. درطی سالهای ۵۸ تا۶۰ جو و فضای جوشانی برکشور حاکم بود. به یمن خون شهدا وپیروزی انقلاب ونسیم آزادی که برکشور وزیدن گرفته بود خیلی از احزاب و سازمانهای سیاسی درصحنه سیاسی واجتماعی کشور پا به عرصه وجود گذاشتند. یکی از این جریانات سازمان مجاهدین خلق بود با پیشینه مبارزه مسلحانه با رژیم شاه وتعداد زیادی شهید و زندانی  از همین جهت نسل باقی مانده از این سازمان واز جمله مسعود رجوی که بدلیل سازش وضعف در بازجویی وهمکاری با ساواک توانسته بودند جان سالم بدر ببرد این سازمان را مجددا بازسازی و رهبری آن را برعهده گرفتند. آنها درگام بعد با استفاده از شور واحساس انقلابی حاکم برجامعه وصداقت ونیت پاک وخالصانه نسل جوان وجسارت واحساس مسئولیت انقلابی آنها از اعتمادشان سوء استفاده نمود و با شعارهای اسلام راستین، آزادی، حمایت از محرومین وکارگران ودهقانان و نفی استثمار و ستم اقتصادی و جنسیتی اقدام به جذب وعضویت آنها کردند.

من هم یکی از همین جوانان پرشور بودم که با احساس ونه منطق این سازمان را بعنوان آمال و آرزوهای خود وخوشبختی مردم و شکوفایی جامعه انتخاب کردم ودراین مسیربعنوان یک کادر همه جانبه به تبلیغ و ترویج اهداف آنها در محیط مدرسه و دانشگاه و جامعه و شهر و روستا با تمامی وجود پرداختم. مسعود رجوی در منتهای فرصت طلبی ابتدا خود را همسو و همگام با انقلاب و رهبری آن نشان داد ولی همزمان بدلیل قدرت طلبی وحس جاه طلبی و درخفا به تشکیل میلیشای نظامی و جمع آوری سلاح پرداخت تا اینکه دریک اقدام نسنجیده در۳۰خرداد ۶۰ واعلام مبارزه مسلحانه  هزاران نفر از مردم را ترور و صدها نفر از اعضا را قربانی نمود ودرگام بعد درحالیکه انبوه نیروهایش را درایران و بدون سرپناه تنها گذاشته بود به پاریس گریخت. بعد هم به عراق و زیرقبای صدام خزید دست خود و اعضا را به خون مردم وسربازان وطن آلوده نمود ودست دردست نیروهای امنیتی صدام به کثیف ترین شیوه های جاسوسی و وطن فروشی متوسل شد. و برای ادامه چند روز زندگی خائنانه تمامی مرزهای سفلگی وشقاوت پیشگی را درهم نوردید.  تاسیس زندان درپادگان اشرف وبه اسارت گرفتن اعضا وشکنجه آنها و درادامه اعزام معترضین به زندان مخوف ابوغریب، بوجود آوردن شرایط اختناق وسرکوب درتشکیلات، مرزسرخ اعلام  کردن خروج اعضا، بی خبری سالیان اعضا از وضعیت خانواده هایشان، دادن ‌وعده های پوشالی و دروغین سالیان سرنگونی به اعضا ودرنهایت طلاق های اجباری و ممنوعیت ازدواج اعضا بخش کوچکی از این کارنامه سیاه می باشد. بحث های سرکوب اعتراضات وکشتارمردم عراق و انهدام شهرهای کرد نشین درحمایت از صدام را هم همه میدانند و بالاخره سرنگونی صدام و تسلیم سلاح به ارتش امریکا و قرارگرفتن زیر چتر حمایت های سیاسی امریکا ما به ازای تحویل دادن اطلاعات فعالیت های هسته ای ایران و اعتراف رسمی به خیانت.. رجوی بدین ترتیب سالیان طولانی اعضا را درتوهم سرنگونی رژیم ایران ‌درخاک عراق نگاه داشت و بعد از سرنگونی صدام هم همچنان به ماندن درخاک عراق اصرار داشت و بسیاری از اعضا را به درگیری با ارتش عراق که خواهان کنترل برپادگان اشرف بمثابه بخش لاینفک خاک عراق بودند به کشتن داد. تا بالاخره تحت فشار خانواده ها ومردم عراق ناگزیر به ترک عراق و رفتن به آلبانی شد.

ادامه دارد…

خروج از نسخه موبایل