پدر و مادرم تا کی باید منتظر تو باشند

برادر خوبم محمد مهدی ثابت رستمی اکنون سی و شش سال است که از خانواده ات دور هستی اکنون پدر و مادرم با عکس های تو صحبت می کنند و به امید تو زنده هستند و هر روز چشم انتظار دیدن تو را دارند. این همه مدت در فرقه رجوی چکار کردی که باز هم باید در آنجا بمانی.
محمد مهدی اکنون به خدا سوگند 36 سال است که سفره رنگین عید نداریم چرا که تو در کنار ما نیستی و هر سال داغ دور بودنت برای ما زنده می شود.


تمام برادران و خواهرانت منتظر دیدار با تو هستند و همیشه وقتی در کنار هم هستیم جای تو را در میان خود تنها می بینیم. چرا فرقه رجوی به تو اجازه یک تماس را هم نمی دهد؟ رجوی از یک تماس از طرف تو چه ترسی دارد که اینگونه می خواهد تو را از ما دور کند؟
وقتی به پدر و مادر سر می زنم همیشه خبرت را از من می گیرند که آیا محمد مهدی زنگ زده است یا خیر؟ مگر پدر و مادر ما چه تقصیری دارند که اینگونه باید در عذاب باشند؟


بهتر نیست از رجوی سئوال کنی که چرا اجازه یک تماس به تو نمی دهد؟ چرا وی خانواده را دشمن فرقه می داند؟
محمد مهدی برادر عزیزم ایکاش در کنار ما و پدر و مادرت بودی بعد متوجه می شدی که آنگونه که رجوی از زندگی حرف می زند نیست بلکه زندگی ابتدا با عشق و محبت به پدر و مادر شروع می شود.
من و همه اعضای خانواده تا رهایی تو از فرقه رجوی دست از فعالیت و کوشش بر نخواهیم داشت و این را مطئمن هستیم که روزی تو در کنار ما در شهر رستمکلا خواهی بود تا متوجه شوی که چقدر شهر زیبای ما تغییر کرده است.
به امید دیدار با برادرم

خروج از نسخه موبایل