همسران چشم انتظار

سران سازمان ضدبشری مجاهدین در طول بیش از سه دهه خیانتی که در حق بسیاری از انسانهای آزاده نموده و آنها را از نظر ذهنی و جسمی اسیر و گرفتار عقاید پوچ و بی هدف خود نمودند، بسیاری از پدران و مادران را نیز در حواشی اعمال ضدانسانی خود نیز گرفتار نمودند که مادران قربانی از جمله همین خیانتها بود که متاسفانه تاکنون نتوانسته در جوامع به اصطلاح حقوق بشری از حقوق اولیه خود که همانا ملاقات با فرزندانشان حتی به مدت یک ساعت میباشد برخوردار شوند.


اما با نگاهی کوتاه در برخی خانواده هایی که از سران سازمان ضدخانواده رجویسم آسیب دیده اند در می یابیم که همسرانی فداکار و زحمتکش که بیش از سی سال هنوز هم به پای شوهرانشان که در فرقه ضاله رجوی گرفتار میباشند نشسته اند و همان اندازه که پدران و مادران این زندانیان از نبودن فرزندانشان رنج دیده اند و شاید هم بیشتر این همسران آسیب دیده اند و زجر کشیده اند، آنها الگوی به تمام معنای یک فرشته هستند که بعضا بیش از سی سال برای بزرگ نمودن فرزندانشان در غیاب پدر خانواده زحمت کشیده اند و خون دل خورده اند تا بتوانند فرزندنشان را بدون آنکه احساس نمایند که سایه پدر بالا سر آنها نیست بزرگ کنند و به جامعه تحویل دهند.
خانمهایی که تمام جوانی خود را در نبود همسرانشان بپای فرزندانشان ریختند تا آنها احساس دلتنگی برای پدر نکنند و در این راه نیز کمر آنها شکست و موهای آنها همانند دندان سپید شد تا پسران و دخترانشان در سایه غم و اندوهش به آرامی و نجابت زندگی نمایند.
خانم صدیقه عباسی موجنی یکی از این همسران فداکار میباشد که بیش از سی سال در نبود همسر توانست فرزندانی سالم بزرگ نماید و راه زندگی درست را به آنها بیاموزد و وی اکنون دیگر توان خود را از دست داده و متاسفانه در چند روز گذشته خبرهایی از انژوگرافی قلب زحمتکش وی شنیده شد، قلبی که آکنده از مهربانی و عطوفت مادرانه میباشد و در عین حال همسری مهربان و زحمتکش.
به عیادت خانم صدیقه عباسی همسر رضا علی میرزائی رفتم که شوهرش در دام حقه و حیله سران ضد خانواده فرقه رجوی گرفتار شده و اکنون بیش از سی سال است که سران فرقه رجویسم ذهن او را مسموم نموده و او را بعنوان یک سیاهی لشگر و تنها برای سوءاستفاده بیشتر نزد خود نگه داشته اند.
خانم عباسی میگوید که چندین بار برای دیدار با همسرش به عراق رفته و حتی در اطراف پادگان نظامی اشرف نیز به همراه سایر خانواده ها حضور داشته ولی متاسفانه سران فرقه رجوی به او اجازه ملاقات نداده اند و حتی کمیساریای پناهندگی و نمایندگان صلیب سرخ نیز که با وی مصاحبه نموده اند و نام همسرش را یادداشت کرده اند هیچ گونه جوابی نداده اند و تنها از طریق انجمن نجات و افراد بازگشتی میباشد که تا حدودی از اخبار همسر اطلاع دارم و میدانم که به آلبانی اعزام شده اند و در آنجا نیز در شرایط بسیار بدی نگه داری میشوند.
وی ادامه میدهد که تازه دخترم فاطمه بدنیا آمده بود که آقای میرزائی به خدمت اعزام شدند و بعد از مدتی خبر رسید که وی اسیر جنگی شده و بعد از آن دیگر هیچ خبری از وی نشد و من مجبور شدم سه فرزندم را بدون پدر بزرگ نمایم و برای اینکار خون دلها خوردم چرا که یکی از پسرانم بشدت تصادف کرد و حتی باعث شد تا یکی از پاهایش قطع شود و تمام این بدبختی های ما را همین سران فرقه رجوی باعث شدند چرا که اگر شوهرم همراه ما بود هیچ وقت اتفاقی برای پسرم نمی افتاد. وی با اشکهایی که از چشمانش جاری میشود ادامه میدهد که فرزندانم را با بدبختی بزرگ کردم و پسر بزرگم را داماد کردم و شب عروسی دخترم و پسرم خیلی گریه کردم و آنها هم همراه من بخاطر نبودن پدرشان گریه نمودند و جای پدرشان را هیچ چیز نتوانست پر کند با وجود اینکه عموها و دائی هایشان چیزی براشون کم نذاشتند ولی مهر پدر یک چیز دیگریست که سران خائن و ضدانسانی فرقه رجوی آن را از ما گرفت و باعث شد تا خانواده آقای میرزائی سی سال تمام دربدرش شوند.
خانم عباسی که اکنون ناراحتی برایش شدیدا ضرر دارد و باعث درد بیشتر قلب وی میشود با گریه ادامه میدهد که چرا هیچ نهاد و ارگان بین المللی به داد ما خانواده ها نمیرسد و تنها خواسته ما را که فقط یک ساعت ملاقات آزادانه با همسرم میباشد را مورد رسیدگی قرار نمیدهد؟
وی ادامه میدهد که پس کجا هستند مدعیان حقوق بشر که تنها شعار میدهند و هیچ عملی از آنها ندیده ایم؟
چرا سران فرقه رجوی همسرم را که سی سال در اسارت آنها بوده آزاد نمیکنند تا این آخر عمری در کنار خانواده اش باشد و نوه هایش را نوازش کند و تکیه گاهی برای من و خانواده اش باشد؟


من به همراه فرزندان آقای میرزائی سعی در آرام نمودن همسر وی داریم و از او میخواهیم که نفسی تازه کند و بخاطر نامساعد بودن حال خانم عباسی (همسر رضا علی میرزائی) این مصاحبه و دیدار را به همین جا ختم میکنیم تا مبادا اتفاق ناگواری برای وی بیافتد، ولی سئوالهایی که در ذهنم ایجاد میشود مبنی بر اینکه:
در روز حساب و کتاب سران فرقه تروریستی رجوی چگونه میخواهند در پیشگاه باری تعالی جواب این همه خیانت در حق این خانواده ها را پس بدهند؟
چرا هیچ نهاد بین المللی پاسخگوی کوچکترین درخواست خانواده ها که همانا ملاقات با فرزندان و همسرانشان میباشد نیست؟
همسران چشم انتظار تا کی باید تقاص کوته فکری سران خائن و ضد انسانی فرقه رجوی را پس بدهند و اینگونه از نظر روحی و جسمی آسیب ببینند؟….
به امید رهایی تمامی زندانیان دربند سازمان ضد بشری مجاهدین

خروج از نسخه موبایل