جیغ بنفش مریم رجوی به خاطر اعلام جدایی آقای عبدالرحمان محمدیان

بار دیگر فرقه رجوی به کشفی دیگر نائل آمد و در رسانه های تبلیغاتی خود با جیغ و داد خبر از کشف مزدوری دیگر داد که آی داد آی بیداد که مردم بشناسید رحمان محمدیان که از ما جدا شد از همان سال 1368 جاسوس و مزدور بوده است. اما چرا داد و فغان مریم رجوی به آسمان بلند شده است؟ تنها به این دلیل که بازهم کسی پیدا شده که حاضر نیست آستان بوس این فرقه خشونت طلب باشد و تنها گوشه ای خیلی اندک از واقعیت را در بیانیه اعلام جدایی خود بیان کرده است. کجای اینکار مزدوری است و مزدور در قاموس این فرقه چیست؟ الله اعلم!
من مگر چه نوشته ام؟
خود بی بته و بی وطنشان هم خوب می دانند که حتی یک اپسیلن در نوشته من دروغ نیست و این فقط گوشه ناچیزی از واقعیت دردناک رفتار و مناسبات تلخ آنان است و جدا شدگان از مجاهدین خلق به دلائل مختلف و البته ترس از شانتاژ و شارلاتانیزم این جماعت از خدا بی خبر نمی توانند به این مسائل پرداخته و حتی اشاره هم بکنند چون سریع کارگاه دروغ پراکنی اینان شروع بکارکرده و لجن های درون خودشان را به سر و روی آنان می پاشد و این افراد بی دفاع، تنها و آسیب پذیر هم نه پشتوانه ای دارند و نه پشتیبانی که وارد این کار شوند وگر نه دلی پر خون از دست این جماعت دارندو پای صحبت هر کدام که می نشینی داستانها از فساد و دروغ و دجالیت از فرقه در سینه دارند ولی مجال گفتن ندارند.
خوب آقایان نامحترم مگر من از فرقه شما جدانشده ام این چیزهایی هم که خودتان چاپ کرده اید حاکی از این نیست چرا من حق ندارم اینرا علنی کنم؟ مگر با این” اعلام جدایی از مجاهدین خلق” شما را چه می شود؟
چند روز پیش بعد از چاپ اعلام جدایی من از این فرقه، در یکی از سایتهای دروغ پراکنی این جماعت بعضی کاغذ پاره ها را با امضای من چاپ کرده بود که بسیار جالب و بیشتر افشاکننده ماهیت ضد مردمی خودشان است چراکه؛
یکم) معلوم می شود که انبوه کاغذها که دربرهه هاو با بهانه های مختلف از افراد می گیرند نیت خیر درش نیست و فقط برای بستن پای افراد و مدرک سازی بر علیه آنان است و البته همه افراد در درون تشکیلاتشان اینرا می دانند وهیچ کدام هم اعتقادی به صحت این اوراق ندارند ولی ناچارند که امضاء کنند.
دوما)همه می دانند که این اوراق را هیچ کس از روی رضا و بدلخواه نمی نویسد و همه آنزمان هایی هم که آن جعلق رجوی و اذنابش می گویند افراد را مخیر کرده ایم که مثلا اگر خواستند بروند هم دروغ و شارلاتانیزم و مصرف بیرونی و تبلیغاتی دارد چون در این طورمواقع هم متن نوشته از خود دجالش می آید که چه بنویسند و هم اگرکسی هم در نوشتن تعلل و تاخیر کند آن بلاهایی را بسرش می آورند که همه میدانند و کاری می کنند وآنقدر نفررا تحت فشار می گذارند که حاضر می شود هر چه می خواهند بنویسد و امضاء کند فقط دست از سرش بردارند.
سوم) وقتی من آن برگه اعلام جدایی را می نوشتم، مرتضی اسماعیلیان (جواد خراسان) دیکته می کرد و من می نوشتم، منکه مدتی بود می خواستم بیرون بیایم ولی کارشکنی می کردند ناچار بودم هرچه می گوید بنویسم.(حتما می گویند این هم دروغ است)؟!
چهارم) منظور از اینکه من بعد از 29 سال بیگاری از شما تقاضای کمک مالی کرده و حداکثر چند صد دلار به من در طول چندین ماه داده اید، چیست؟ خب آقایان نامحترم پس منکه عمر و جوانیم را برای شما صرف کرده ام واصلا با بیرون هیچ ارتباطی ندارم و کسی را نمی شناختم چکار باید می کردم و پیش چه کسی باید می رفتم؟منکه در فرصت کوتاهی که بدلیل اشغال عراق توسط آمریکا و حفاظت اشرف بوسیله آنها، خانواده ها می توانستند بیایند و سر بزنند هرچه برای من پول آوردند را بدون اینکه بشمارم بشما دادم و ضمنا مگر این پولها و امکانات که شما از آن برخوردارید و ملیونی خرج می کنید (مثلا فقط هزینه وسایل آرایش مریم خانم سر به ملیونها دلار می زند)حق کیست و مثلا اموال اشرف را کی ساخته؟ و هزینه این امکانات از کجا تامین شده است؟
مگر اینها جز حاصل عمر ما است و یا با دوز و کلک و دروغ از خانواده های ما تامین کرده اید؟ مثلا بدون اطلاع افراد با خانواده آنان تماس می گرفتند که فلانی مریض و مثلا در فلان کشور ما او را بستری کرده ایم ولی مخارج او زیاد است و شما مقداری کمک کنید و خانواده ها را با چه درد سرها وخطراتی مواجه می کردند. اونهایی که توی این فرقه بود ه اند می دانند که امثال ما… در گرما وسرما کار می کردیم و می ساختیم و البته تعدادی هم در اتاقهای شیک و گرم و نرم، یا سرگرم فساد خودشان بودند ویا مواظب این بودند نکند کسی که خسته شده بنشیند و یا کمی اضافی استراحت کند.
پنجم) مگر خود دجال رهبرتان (البته اگر شما درست می گویید او زنده و آ ن نشستهای کذایی که نوشتاری بود واقعا خودش بوده) در لیبرتی اعلام نکرد بعد از یک هفته مذاکره بین تیم ما به سرپرستی شریف و دولت آلبانی ما شروطی از جمله تامین افرادی که از ما جدا می شوند را تقبل کردیم، پس چرا برای دادن چندرغاز افراد را اینقدر اذیت می کنیدو باید مطیع اوامر شما باشند و دست از پا خطا نکنند و بارها افراد را تهدید به قطع همین مختصرکمک مالی می کنید؟
بگذریم که وقتی هم کمیساریا مدتی تقبل کردکه به افراد کمک مختصری بکند با ملاقاتهای آنچنانی با بعضی مقامات کشوری و رشوه وتلاش کردید که آنرا قطع کنید و افراد را وابسته به خودتان نگه دارید؟(یکی از کارمندان کمیساریا در جواب اینکه چرا کمک به افراد را ادامه نمی دهید گفت، ای آقا دست ما نیست افرادی از سازمان «مخصوصا فردی بنام مرتضی اسماعیلی »با ملاقات با مقامات کشوری در اینکار اخلال می کنند و مقامات را خریده اند، ما چکار کنیم)!!
ششم) آره درسته من از سازمان شما تقاضای کمک مالی کردم و «بگفته همه جداشدگان، بعد سالیان متمادی جان کندن برای شما این مینیمم حق ماست، که البته شما حضرات ازحق و حقیقت بسیار دورید ». وقتی که من می خواستم بیرون بیایم جواد خراسان از من پرسید، کسی یا فامیلی را داری که هزینه ات را تقبل کند و من گفتم نه بعد گفت پس باید از سازمان تقاضای کمک مالی کنی تا اگر قبول کرد از صندوق سازمان بتو پرداخت شود. البته جواب را خود نامردش می دانست چون بخوبی میدانست که من نه با خانواده در تماس بوده و نه میدانستم کجا هستند و چکار می کنند و نه کسی را می شناسم، آخر این نامردان که میدانستند که افراد نه باکسی در تماس بوده اند ونه ازدنیای بیرون اصلا خبر دارند و ایزوله از همه جا و بقول بقیه در غار بوده اند، واو متن را دیکته و من نوشتم، در فرصتهای بعدی هم متن را طبق دیکته ای که افراد دفترشان می گفتند می نوشتیم، و اگر واوی جا می افتاد باید دوباره می نوشتیم که مقبول آقایان باشد.
یک واقعیت دیگر؛ چرا در 2018 دیگر بمن پرداخت نکردید؟
چون دیگر حاضر نشدم طاق به طاق و نعل به نعل مطیع شما باشم و فرمایشات شما را از جمله اینکه با چه کسی صحبت کنم یا نکنم و یا با چه کسی رابطه داشته باشم را بپذیرم.آقایان مگر غیر ازاین است و دلیل دیگری هم داشته است؟ البته وقتی شما بمن گفتید که از سال جدید دیگر کمک قطع می شود و فکری بحال خودت بکن به تعدادی دیگر گفته بودید شما خیالتان راحت باشد منظور شما نیستید و این افراد که خودتان هم می دانید بعدا هم از شما کمک دریافت می کردند البته در مواردی هم برای بعضی کارها! اضافه هم می گرفتند و اینطرف و آنطرف هم سنگ شما را به سینه می زدند که به گوش شما برسد و کمک هزینه شان را قطع نکنید، بلکه در مواردی کمکهای اضافه هم بگیرند(اگر لازم شد من می توانم با اسم بگویم که کجاوکی خودشان گفته اند).
نکته دیگر در بی اعتباری کاغذهایی که شما رو می کنید؛ وقتی که به لیبرتی منتقل شدیم همه می دانند بعد از مدتی یک ورقه آمد که شامل 12 محور بود ورقه چاپی بود و افراد بلااستثناء باید باخط خودشان می نوشتند و امضاء می کردند، من تعدادی از محورهای آنرا ننوشتم و مختصر نوشتم چون قبول نداشتم و مزخرف نوشته بود و پربود از تملق و دروغ، باصطلاح اف قرارگاه آنزمان مرا صدا کرد و گفت که نوشته ات ناقص است تکمیل کن من مقداری اضافه کردم و چون حاضر نبودم بنویسم گفت حالا من اینرا می فرستم ولی میدانم قبول نمی شود، بعدا دوباره مرا صدا کرد [افرادی که داخل تشکیلات شما بوده اند و هستند معنی صدا کردن و چگونگی آنرا می دانند ] گفت نوشته ات مورد قبول واقع نشده و باید کامل و بی کم کاست همانی که گفته شده را بنویسی و امضاء کنی! گفتم آخه من این مواد را قبول ندارم؛ گفت اولا مجاهد حق انتخاب و اینکه چه خوب است و چه بد را ندارد! رهبری هرچه گفت «سمعا و طاعتا » ثانیا اینهمه کاغذ داده ای اینهم روش! وقتی گفتم آخر به چه درد می خورد وقتی من چیزی را که قبول ندارم امضاءکنم و قبول نمی کردم آخر سر گفت: ای رحمان جان این چه حرفیه؟ قبول داشتن یا نداشتن مهم نیست مگه می خواد چی بشه از این کاغذها تو سازمان خروار خروار هست به چه درد می خوره وبه کجای کسی می خوره؟ برای ما هم دردسر درست نکن و یه امضاء بکن هم خودت هم ما را راحت کن. منهم برای گریز از دردسری که می گفت و درست هم می گفت نوشتم و امضاء کردم. اگر ریگی به کفشتان نسیت آن چند برگ را هم چاپ کنید و نه فقط همانی که فکر می کنید بنفع شماست که اینطور نیست و همه دیگرفهمیده اند و می پرسند اینهمه کاغذ ومدرک و امضاء از نیروی به اصطلاح جان بر کف و مومن و پایبند به این راه برای چی بوده و هست؟! (من بازهم بدلیل بعض ملاحضات اسم این فرمانده را ذکر نکرده ام اما اگر حاشا شود با ذکر جرئیات بیشتر اسم خواهم آورد)!بعدا دیدم برای یکی از افراد همین ورقه را مثلا رو کرده اند که ببینید نفر با خط خودش و در کمال آزادی نوشته که سازمان چه لطفهایی در حق او کرده و امضاء هم کرده است و چقدر مضحک است در درون تشکیلات آنهم از نوع مریمیش صحبت از اختیارو آزادی بشود.
نکته دیگر اینکه چقدرکم کاغذ رو کرده اید! امثال من که در طی مدت بیش از ربع قرن در درون شما بیش از اینها کاغذ داده و امضاء کرده ایم بیشتر رو کنید چراکه بیشتر افشاکننده خود شماست، چون اگر درسته پس چرا بااین افراد بعد اینهمه سال و زحمت و … اینطور رفتار می کنید؟ و اگر نه پس چرا اینهمه سال این افراد که می گوئید چنین و چنان بودند را نگه داشتید. آقایان عرض خود می برید و زحمت ما می دارید و حالا شما می خواهید بگرد تا بگردیم.
عبدالرحمان محمدیان

خروج از نسخه موبایل