ما خواهان آزادی فرزندان اسیر خود، از فرقه سیاه رجوی هستیم


نکته حائز اهمیت و کلیدی در همایش خانواده های اسرای فرقه رجوی استان آذربایجان شرقی، اصرار و پافشاری تمامی خانواده های استان، مبنی بر برقراری شرایط ملاقات ودیدار با فرزندان اسیرشان بود.

واقعیت این است که رجوی سالیان تلاش کرده حلقه وصل بین خانواده ها وفرزندانشان را بگسلد، اما این چه سری است که پس از گذشت دهها سال، خانواده ها با عزمی بسیار سترگ و با ایمانی زاید الوصف، نسبت به پیگیری دیدار با عزیزان اسیرشان در چنگال رجوی، اصرار دارند؟

رجوی هرگز نفهمیده است که رابطه انسانی و رابطه خونی چیست؟

رجوی هرگز فهم و درک درست  ومناسبی از احساسات انسانی نداشته است!

بودند پدران و مادرانی که بعضا هم در ابتدا اندک سمپاتی نسبت به سازمان داشته اند! اما به مرور زمان رجوی، آخرین ذرات و رسوب های هواداری به سازمان را از آنان گرفت. کارکرد فرقه رجوی و رهبران فرصت طلب و وطن فروشش، اگر یک جو غیرت و جوانمردی داشتند، لااقل در خارج یک نمونه هواداری از آنان می دیدیم. اما تمامی مستندات و شنیده ها، حاکی از انزجار روزافزون از رهبران این فرقه جهنمی می باشد.

یکی از مادران که به همایش آمده بود، مسعود رجوی را از ته دل نفرین می کرد و می گفت اگر رجوی بوئی از انسانیت برده بود ، ما را در عراق سنگ باران نمی کرد. سئوال می کرد،  چرا بچه های ما با دیدن ما بیرون نمی آیند، یا فرار نمی کنند؟

جواب این سئوال را باید با چند کتاب از پروسه سالیان در عراق و مناسبات سازمان می دادم، اما بنظرم جواب این سئوال را باید کسانی بدهند که در فرقه مانده اند و در یک سیستم برده داری، تن به بردگی رجوی دادند.

امروز دیگر کاسه صبر مادران و پدران لبریز شده است، نام مسعود رجوی را یکی از سیاه ترین اسامی تاریخ می دانند، میزان احساس نفرت و انزجار تمامی خانواده ها از رجوی، وصف ناپذیر است !

چهره تک تک خانواده ها، از خشم و عشق لبریز بود، از طرفی نسبت به شخص مسعود رجوی ومریم قجر، خشمگین بوده و از طرف دیگر نسبت به عزیزان خود، از عشق و محبت آکنده بودند. تا نام فرزند خویش را می شنیدند، چشمانشان پر شده و صدایشان بغض آلود می شد، غم دوری طاقتشان را طاق کرده بود، دیکر توان انتظار بیشتر را نداشتند .

خانواده حسن رهنمای آناخاتون، خانواده حمید طاهری و تمامی خانواده های استان از درد و مشقت فراق و دوری فرزند و برادرهایشان و دختران و عزیزانشان، شکایت های فراوان داشتند، جالب هم این بود که هیچ کدام فرزندان خود را برای ماندن تا به امروز در فرقه، محکوم نمی کردند، چرا که به درستی می دانستند که این کارکردهای فرقه ای، در سازمان است که فرزندانشان را به بند کشیده است وشخص مریم و مسعود را مقصر همه اسارت های فرزندانشان دانسته و بر تقاضای ملاقات و حقوق قانونی خود اصرار می ورزیدند .

امروز از زبان تمامی خانواده های آذربایجانی، خطاب به فرزندان اسیرشان در فرقه رجوی می گوئیم، خصوصیت اولیه هر انقلابی، عصیان و سرکشی دلیرانه نسبت به زور و اجبار و ظلم است، نباید خود را به کیفری سپرد که دیگران مرتکب آن شده اند، سران سازمان به دلیل سالیان خیانت و وطن فروشی محکوم به انزوا و شکست هستند، اما شما فرزندان ما، نباید این سرنوشت را برای خود باور کنید، زندگی آزادانه حق تک تک شماست، شما هم حق پدر شدن و مادر شدن را دارید، مریم قجر یک زندگی اشرافی را برای خود مهیا کرده وتک تک شما آجرهای این بنای توخالی و خشتی هستید، تا دیر نشده با دیدن واقعیت ها، انتخاب اصلی خود را کرده و از فرقه رجوی جدا شوید، مناسبات سازمان را کوری و کری رهبرانشان فرا گرفته است، خط و خطوط رهبرتان را نقد کنید، نتیجه بگیرید و اقدام نهائی مبنی بر حرکت به سمت آزادی خود را رقم بزنید …

فرید 

خروج از نسخه موبایل