خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت چهاردهم

رویاهای من در زندان انفرادی …
باز به آن اتاق تنهائی ها و غریبی ها برگردانده شدم. از گوشه پنجره منفذی کوچک بود به سمت ضلع شرق و دشت های اطراف آن. بزرگترین تفریح من در آن 6 ماه زندان انفرادی در اشرف، ایستادن درپشت آن سوراخ رو به بیرون و تصور هواخوری در بیرون سلول بود. شاید باور نکنید ساعتها بصورت ایستاده، از یک شکاف کوچک چند سانتی متری، به دوردست ترین نقطه ای که می توانستم، نگاه کرده و در رویاهای خودم غرق می شدم. چون در یک ماه گذشته باورم شده بود که به این راحتی از این سلول بدبختی، بیرون نخواهم رفت، مجبور بودم خودم را طوری مشغول کنم.
خیلی زود متوجه شدم که اگر من نمی توانم بصورت فیزیکی از سلول خارج شوم، اما می توانم با تخیلات ذهنی از زندان به پرواز در بیایم. من بزودی متوجه شدم که سلول را باید مثل خانه خودم بدانم و در آن زندگی کنم، مدتی نامعلوم باید این شرایط را برای خودم ساده سازی می کردم.
من چکار می کردم؟؟؟
باید خود را با تخیل از آن شرایط بیرون می کشیدم! البته که من با این راه کار در سلول انفرادی سازمان دوام آوردم!
تا چه اندازه” تخیل” برای یک زندانی درون سلول انفرادی می‌تواند مفید باشد؟ تا خودش را از داخل سلول با تخیل بیرون بکشد و برای ساعت‌ها از فضای آنجا دور باشد؟ آیا این تخیل امر مثبتی در علم روان‌شناسی است؟؟؟
بله، دقیقا! ما به وسیله تخیل است که بسیاری از امید‌هایمان را در ذهنمان می‌پرورانیم و در شرایط سخت به وسیله تخیل است که به آرامش می‌رسیم و با فکر کردن به انسان‌های مثبت در زندگیمان می‌توانیم یک شرایط سخت را تحمل کنیم!
تخیل یک فعالیت مثبت ذهن است و در زندان هم می‌تواند این کار به طور مثبت عملکرد داشته باشد. البته زندانی باید تخیلی که می‌پروراند تخیلی مثبت باشد تا به گذران زندگی‌اش درون انفرادی کمک کند!
” تخیل” به عنوان راهکاری که زندانی‌ها با آن توانسته‌اند ساعات سخت و سال‌های سختی را در زندان با آن تحمل کنند، شناخته شده است!!!
من ساعت ها و روزها و شب ها، با تخیل مثبت که داشتم، از داخل سلولم در زندان اسکان! به پرواز در می آمدم ودر رویای شیرینی که داشتم از خود بی خود می شدم!!!
در بازجوئی دیشب اسداله مثنی، فاضل و زنی به نام فروغ پاکدل، سعی می کردند مواردی مثل زندگی من در زیر پرچم رژیم و پرداختن به خواندن قران و … را نوعی همکاری با حکومت ایران قلمداد کنند، این حربه از سوی فروغ و فاضل بود تا من در سلول انفرادی تنگ و کوچک خودم، روز‌ها خود را سرزنش کنم و به گذشته خودم فکر کرده و خود را متهم کنم که من فلان جا فلان خطا را انجام داده‌ام!!!
اشرفی که رجوی در عراق ساخته و آنرا مدینه فاضله می نامید، لجنزاری بود که از درون آن، این شکنجه گران بیرون آمده بودند!سلول انفرادی، علیرغم تمام مقاومت های من تاثیرات خودش را روی من داشت. نابسامانی ذهنی، ترس و اضطراب، ناامیدی، خشم، توهم‌های ذهنی، اختلال در تمرکز و حافظه و همچنین اختلال در خواب و کابوس‌های شبانه بخشی از تاثیرات سلول انفرادی است!
برخی از روان‌شناسان می‌گویند تاثیرات منفی سلول انفرادی به ویژه اگر بلند مدت و طولانی باشد تا سال‌ها با زندانی همراه است! در سازمان معلوم نبود که تا کی در انفرادی هستی؟
اگر زندانی در دوران بازجویی در انفرادی برای مدت نامعلومی حضور داشته باشد، شدت اضطراب و نابسامانی ذهنی‌اش می‌تواند بیشتر باشد. برای اینکه اصولاً ما انسان‌ها موجوداتی هستیم که دوست داریم که روی زندگیمان کنترل داشته باشیم و بدانیم که در آینده قرار است چه اتفاقی برای ما بیافتد؟
در مواقعی که ما نمی‌دانیم چه چیزی در انتظارمان است، می‌تواند اضطراب و ترس شدیدی را منجر شود و این مسئله می‌تواند شدتش در دوران بازجویی بیشتر باشد.
اما اینکه چه تأثیرات روانی از در انزوا قرار گرفتن و دوری از دیگران می‌تواند ایجاد شود، باید بگویم نابسامانی ذهنی، اضطراب، ناامیدی، خشم و عارضه ترس از فضای محصور بخشی از این تأثیرات است.
اما زندانی می‌تواند در طولانی مدت دچار توهم‌های ذهنی شده و صداهایی را که وجود ندارد بشنود یا چیزهایی که وجود خارجی ندارد را ببیند!
تا چه حد سکوت و تنهایی طولانی مدت می‌تواند در روح و روان انسان تأثیرگذار باشد؟
به ویژه برای آن زندانی که درون سلول انفرادی نگهداری می‌شود؟
ما انسان‌ها زمینه بیولوژیک برای پیوند با دیگران داریم. بنابر این در ارتباط بودن با دیگران و داد و ستد و در رابطه با محیط پیرامون است که ما هم خودمان را ارزیابی و معنا می‌کنیم و موقعیت خودمان را می‌سنجیم و هم دیگران را.
من در این سلول، روزها و شب های خود را زیر سایه رجوی ها، می گذراندم، اما دیگر یاد گرفتم، بیشتر زمان را در خارج از زندان و با تخیلات شخصی خودم دربیرون زندان بگذرانم.
نمی دانستم قرار است چه بلائی سرم بیاید، اما همین قدر یاد گرفتم که باید بر بال تخیلات سوار شده و در رویاهای شیرین خودم غرق شوم، با این روش جدید دیگر خودم را در زندان نمی دیدم…
ادامه دارد…
محمدرضا مبین، کارشناس ارشد عمران، سازه

خروج از نسخه موبایل