مصاحبه انجمن نجات استان مرکزی با آقای علی قدس برادر محمد رضا قدس اسیر در فرقه رجوی
با سلام خدمت آقای علی قدس، احوال شما؟ از اینکه وقت خودتان را در اختیار ما گذاشتید از شما تشکر می کنیم.
من هم به شما سلام و خسته نباشید می گویم امیدوارم در کارهایتان موفق باشید.
- اگر اجازه دهید مصاحبه را شروع کنیم.
- موافقم.
- آقای قدس محمد رضا چگونه به فرقه رجوی پیوست ؟
- محمد رضا یک فرد عادی جامعه بود. شناختی نسبت به هیچ گروهی نداشت. با وجود اینکه مشکل دست و پا داشت در بسیج خدمت می کرد. در زمان جنگ به درخواست خودش عازم جبهه می شود.
- در چه سالی؟
- سال 61، به جبهه جنوب اعزام می شود و در جبهه جنوب اسیر می شود و هشت سال در اردوگاه عراق زندانی می شود. زمانی که در عراق اسیر بود مستمر ازمحمد رضا نامه از طریق صلیب بدست ما می رسید. بطور ناگهانی نامه های محمد رضا قطع شد و ما نگران او شدیم. زمانی که تبادل اسیران انجام شد و ما به استقبال او رفتیم محمد رضا در بین اسیران نبود. این موضوع را کلی پیگیری کردیم بعد از پیگیری هایی که انجام دادیم متاسفانه به ما خبر دادند که از اردوگاه مجاهدین می آمدند روی اسیران جنگی کار می کردند و آنها را با فریب به پادگان اشرف منتقل می کردند که محمد رضا یکی از آنها بود. باور کردن این موضوع برای کل خانواده خیلی سخت بود بایستی می پذیرفتیم اتفاقی که رُخ داده بود.
- آقای قدس وقتی فهمیدید محمد رضا به فرقه پیوسته شما چکار کردید ؟
- پیگیری زیادی کردم ولی پیگیرهای من به جایی نرسید. واقعا نمی دانستم چکار کنم دستم به جایی نمی رسید چندین سال از برادرم محمد رضا خبری نداشتم.
- نامه ای، تماسی طی این چند سال با شما داشته ؟
- خیر.
- بعد از سرنگونی صدام توانستید به عراق سفر کنید و از محمد رضا خبری بگیرید ؟
- بله. سفری به عراق داشتم با این امید که بعد از چندین سال برادرم را ببینم .
- او را دیدید ؟
- خیر.
- چرا ؟
- اجازه ندادند من با برادرم دیداری داشته باشم. آدمهای عجیبی بودند آداب و معاشرت نداشتند. از بس که در یک حصار بسته زندانی شده بودند از انسانیت بدور شده بودند. به ما حمله می کردند. بد و بیراه می گفتند و این برای من عجیب بود چند روزی در کنار پادگان اشرف بودم. نا امید به ایران برگشتم.
- حرف ناگفته ای دارید ؟
- دلم برای برادرم تنگ شده. چندین سال است او را ندیدم نمی دانم اوضاع جسمانی او چطور است فرقه رجوی به ما خانواده ها خیلی ظلم کرد. برادر مرا به اسارت گرفته و به او اجازه نمی دهد با ما تماسی بگیرد. امیدوارم هر چه زودتر برادرم تصمیم درستی برای خودش بگیرد و خودش را نجات دهد.
- آقای قدس با تشکر از شما که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید. ما هم امیدواریم که هر چه زودتر محمد رضا و سایر محمد رضاها خودشان را از فرقه رجوی نجات دهند. به امید آن روز.
- من هم از شما تشکر می کنم.
