ما نه اسیر جنگی بودیم و نه تروریست!

خاطرات سیاه ، محمدرضا مبین – قسمت شصت وپنجم
معلوم نبود که تا چه مدتی باید در تیف ماندگار باشیم. لحظات تیف ، زشت و احمقانه و تحمل آن دشوار بود! پستهای نگهبانی فشرده همراه با مسلسلهای کاشته شده به سوی داخل محوطه ی تیف، گشتهای مختلف سیار، چندین بار آمار روزانه و بیدارباشهای بی دلیل شبانه ، همه و همه بوی اردوگاه اسیران جنگی و زندانهای هیتلری را می داد. اما باید تحمل می کردیم … چرا جدا شدن از یک گروه – آنگونه که خودشان می گفتند تروریستی – باید برایمان چنین سنگین تمام شود. خب البته داشتیم فرهنگ آمریکایی را می شناختیم! برای شناخت فرهنگ آمریکایی ، هیچ نیازی به سفر به آمریکا نیست. آمریکا کشوری است که نرفته هم میشود آن را شناخت، چون از فرق سر تا ماتحت آن ، همه چیزش صادراتی است و ما داشتیم نمونه صادراتی دموکراسی و آزادی آن را در تیف تحمل میکردیم !! هر اعتراضی هم با شوکرهای برقی آمریکائی پاسخ داده می شد. ما نه اسیر جنگی بودیم و نه تروریست! اسیران جنگی کسانی هستند که طرف جنگ هستند و زیر نظارت صلیب سرخ بوده و شش ماه پس از جنگ هم باید آزاد شوند. اما ما طرف جنگ نبودیم و مدتها زندانی آمریکائی ها بودیم . کدامیک از قوانین اسیران جنگی شامل حال ما می شود؟
زندان تیف گورستان بزرگی شده بود که اعضای جدا شده از مجاهدین در آنجا به گونه ای قانونی دفن می شدند و روشن بود که این کار با توافق کامل رهبر عقیدتی و دولت آمریکا انجام شده است.

زمان، اغلب به سختی می گذشت و برخی از بچه ها تحمل این وضعیت را برای خود بسیار دشوار می دیدند و درهر فرصتی به مسئولین آمریکائی تیف اعتراض کرده و آنان را زندانبانانی می نامیدند که در یک هم دستی کثیف با سران دیکتاتور سازمان، به ناحق ما را زندانی کرده اند . گذر زمان وخزیدن رهبران سازمان به زیر دامن آمریکا و رفتن به آلبانی زیر چتر حمایتی آمریکا، بیشتر موضوع نوکری و مزدوری سازمان برای آمریکا را به اثبات رساند.اما همگان می دانند که بحث حمایت آمریکا از سازمان در حد یک برگ سیاسی یکبار مصرف است و هرگز به آنها به دید یک اپوزیسیون جدی نگاه نشده است. خود مقامات آمریکائی در اظهارات مختلف به ماهیت فرقه ای و سرکوبگر سازمان معترف بودند.

اگر نگاهی گذرا به دیدگاههای مقامات رسمی آمریکا در مورد این گروه بیافکنیم، به روشنی حقایق آشکار می شود، بعنوان مثال :

خروج از نسخه موبایل