در چشمان شان حسرتی آمیخته با امید موج می زند

19 بهمن امسال، مادران استان آذربایجان شرقی و شهر تبریز، طی همایش دو روزه ای درمحل انجمن نجات استان گرد هم آمدند و بر خواسته های بحق خود مبنی بر ملاقات فرزندان شان پای فشردند.

سرکار خانم عبدالهی نیز که از مادران رنج کشیده و دردمند کشور است ، مسئولیت این همایش را بر عهده داشتند و پای درد دل مادران تبریزی نشسته بودند. مسئول تشکل مادران کشور ، خانم عبدالهی از راه کارهای پیش روی مادران برای دیدار فرزندان شان می گفت و مادران نیز امیدوارانه بحث ها را دنبال می کردند، اما مادری در این بین بیشتر از همه تشنه  و مشتاق بود .

این مادر رنجدیده و سالخورده خانم گل اثر فرهادی مادر آقای فیروز ساعدی بود. حال این مادر با بقیه ی مادران این همایش تفاوتی شگرف داشت !‌خانم گل اثر فرهادی از سال 1374 از فیروز خود خبر امیدوار کننده ای ندارد!‌

جداشدگان و سایر منابع خبری از فرقه ی رجوی ، خبرهائی جسته و گریخته ، از فیروز ساعدی برای این مادر آورده اند!گ

ویا آنها آخرین بار فیروز ساعدی را در قرارگاه اشرف در عراق دیده اند !‌اما خبرهای تکمیلی از فیروز در دست نیست! این مادر سالهاست به دنبال عطر و بوئی از فیروز خودش است ، پدر فیروز ساعدی آقای یعقوب ساعدی دوسال پیش در فراق فرزند رخ در نقاب خاک کشید و مادر دردمند را در این انتظار سخت و جانکاه ، تنها گذاشت!‌اما مادر پیر فیروز ساعدی با عزمی جزم به دنبال پسر خودش است !‌هفته ای یا ماهی نیست که این مادر با انجمن تماس نگرفته و سراغ فیروز خودش را نگیرد!


مادر فیروز ساعدی بارها در حین مراسم ، عکس پسر دلبندش را پیش روی خانم عبدالهی گرفته و سراغ فرزندش را از ایشان می گرفت! خانم عبدالهی هم که خودش دردکشیده و فراق کشیده است ،هر بار قول می داد که هر کاری از دستش بربیاید برای این مادرو گرفتن خبری از فرزندش بکند.
مادر فیروز ساعدی که در روز دوم همایش مادران در تبریز از شهرستان میانه به این جمع بزرگ پیوسته بود ، تا انتهای مراسم عکس فیروز را در دست داشت و می گفت : البته اسم فیروز من را بعضی ها – سرخوش – هم صدا می زنند ،شاید اسم او را با سرخوش ساعدی بشناسند!


در چشمان این مادر حسرت موج می زند. حسرتی آمیخته به امیدواری و انتظار…
گویا این مادر ایمان دارد که یک روز پسرش را خواهد دید. روزی که دور نیست و پایان تمام انتظارها و سال های سخت بدون فیروز است …
خدایا این قاب عکس تا کی باید در دستان خسته و فرتوت این مادر بماند؟ او تا به کی باید به یاد جگرگوشه اش این قاب عکس را به سینه اش بفشارد؟ دستان او دیگر رمقی برای نگه داشتن این قاب عکس ندارند!!!
آیا سران جنایتکار فرقه ی رجوی نباید جواب این مادر خسته دل را بدهند ؟ چرا فرزند او را به او نشان نمی دهند؟
سران فرقه ی رجوی ،آيا از آه دل این مادر پیر و درمانده و تنها نمی ترسند؟
هر کس از فیروز ساعدی یا سرخوش ساعدی خبری دارد ، وظیفه ی انسانی دارد به این مادر خبر بدهد! این مادر خسته دیگر تاب و توان همراهی با کاروان حسرت بدل مادران را ندارد!
فیروز ساعدی در سال 1374 به سازمان مجاهدین در عراق پیوسته و تاکنون نیز در اسارت این سازمان جهنمی بسر می برد. نام دیگر فیروز، سرخوش، است سرخوش ساعدی از شهرستان میانه در استان آذربایجان شرقی !…
فرید

خروج از نسخه موبایل