نامه های تعدادی از خانواده های گیلانی خطاب به ادی راما نخست وزیر آلبانی

فهرست نامه های تعدادی از خانواده های گیلانی خطاب به ادی راما نخست وزیر آلبانی جهت درخواست ارتباط با عزیزانشان در اردوگاه مجاهدین

همزمان با پویش سراسری خانواده ها ، تعدادی از خانواده های اعضای گرفتار در اردوگاه مجاهدین خلق در آلبانی از استان گیلان اقدام به فرستادن پیام ها و نامه های جداگانه ای به نخست وزیر آلبانی نموده و خواستار دیدار یا حداقل ارتباط تصویری یا صوتی با عزیزانشان شده اند.

هر یک از این نامه ها به همراه عکس و مشخصات و مستندات بوده و رونوشت آنها برای دیگر مقامات کشور آلبانی و همچنین مقامات اروپایی و بین المللی و رسانه های آلبانیایی و بین المللی ارسال شده است. این خانواده ها همچنین نگرانی خود نسبت به سلامت عزیزانشان را در شرایط شیوع بیماری کرونا ابراز داشته اند.

خانواده ها منتظرند تا دولت آلبانی به عنوان یک حرکت انسانی پاسخ مناسب به این درخواست ها داده و مشکلات پیش رو را حل کند. بسیاری از این خانواده ها ده ها سال است که هیچ خبری از شرایط عزیزان خود که اکنون در داخل اردوگاه مجاهدین خلق در آلبانی بسر می برند ندارند.

لازم به ذکر است که طی این سالیان بسیاری از خانواده های استان گیلان در حالیکه چشم انتظار دیدار با عزیزانشان بودند از دنیا رفتند و هرگز موفق به کسب اطلاع از عزیزانشان نشدند که اکنون جای نامشان در لیستی که ضمیمه می باشد خالی است.
دیگر خانواده های گیلانی نیز در حال ارسال نامه و پیام برای نخست وزیر آلبانی می باشند.

جدول فهرست نامه های ارسال شده تاکنون از استان گیلان

 

چند نمونه از پیام های مادران و پدران سالخورده گیلانی برای نخست وزیر آلبانی، که رجوی آنان را مأمور و تروریست می نامد، در زیر آورده می شود:

یحیی استادیان پدر مجید استادیان نوشت: “از دلتنگی پسرم پیر شدم. چرا حتی یک تماس نمی گیرد یا یک خط نامه نمی دهد؟

سید ابراهیم پور شافع پدر سید خلیل پور شافع نوشت: “فرزندم بیماری لاعلاج دارد. به شدت نگران سلامتی او هستم. چرا مرا از حال او با خبر نمی کنند؟”

آمنه فومنی مادر عظیم راد محمد علیزاده نوشت: “سالهاست خبری از پسرم ندارم. شما را به خدا خبری از سلامتی او به من بدهید”.

خدیجه ملازاده مادر منصور راهدار نوشت: “پسرم یک روستایی سرباز بود که فریب آنها را خورد. چرا نباید بتواند یک تماس با مادرش داشته باشد و خبر سلامتی بدهد؟”

یوسف صباحی پدر جبار صباحی نوشت: “آرزوی دیدار با فرزندم را بعد از سالیان سال دارم. کمکم کنید تا بتوانم خبری از او بگیرم”.

ذبیح الله قادری پدر محمد قادری نوشت: “از چشم انتظاری فراموشی گرفتم. تا چند سال دیگر باید منتظر یک تماس ساده باشم؟ کمکم کنید”.

محمد ولی قلیزاده پدر علی قلیزاده نوشت: “فقط دیدار با پسرم را می خواهم. آیا این خواسته خیلی بزرگی است؟ چرا نباید سالهای سال خبری از او نداشته باشم؟”

سیده زهرا نورانی مادر سید ولی محمدزاده نوشت: “طاقتم طاق شده و مریض شده ام. به فریادم برسید. به چه کسی باید شکایت کنم و کجا باید بگویم؟”

سید حسن میر موسوی پدر سید مرتضی میر موسوی نوشت: “فرزندم در خدمت سربازی اسیر شد و به دام آنها افتاد. چرا اجازه نمی دهند حداقل یک خبر سلامتی بدهد؟”

علیرضا یوسفی پدر محمد تقی یوسفی نوشت: “من دیدار با فرزندم را می خواهم. حداقل یک تماس ساده بگیرد و ما را از نگرانی خارج سازد.”

رحیم علی جامع پدر اسماعیل جامع و ابراهیم جامع نوشت: “متنظر دیدار با پسرانم هستم. بی صبرانه منتظر کسب خبر از آنان می باشم.”

محمد تقی رضائیان پدر اسماعیل رضائیان نوشت: “مادرش چشم انتظار پسرش درگذشت. اکنون من چشم انتظار شنیدن خبری از او هستم. آیا می شود یک بار قبل از مردن پسرم را ببینم؟”.

هوشنگ زاد اسماعیلی پدر داوود زاد اسماعیلی نوشت: “مادرش در فراق پسرش دق مرگ شد. حالا من چشم انتظار دیدار با پسرم مانده ام. آیا امکان ارتباط وجود دارد؟”

شهربانو مرندی مادر خسرو سلیقه دار نوشت: “فرزندم برای تحصیل به آلمان رفت و او را فریب دادند. چرا نباید یک تماس ساده با مادرش داشته باشد؟”

ابوالحسن غنی پور پدر روزبه غنی پور نوشت: “پسرم برای تحصیل رفته بود که به دام آنان افتاد و حالا اجازه ارتباط با خانواده را به وی نمی دهند. چرا؟”

فرهاد مبرهن پدر یوسف مبرهن نوشت: “مادرش پیر و ناتوان و چشم انتظار پسرش است. چرا نمی گذارند یک تماس بگیرد؟”

علی پور احمد

خروج از نسخه موبایل