برادر عزیزم در لحظه لحظه ی خاطراتم جای داری – برای علی قلیزاده

سلام علی جان . امیدوارم خوب و سلامت باشی عزیز دلم .
منم مرضیه یادت هست خواهر بزرگترت. خداروشکر همه اعضای خانواده پدر و برادران حجت و حسین و خواهران شهربانو ، کفایت ، بتول ، فاطمه و زهرا و سایربستگان و دوستان همه خوب هستند و برایت سلام گرم می رسانند داداش گلم .
خیلی دلم برات تنگ شده علی جان . سالهاست که از دیدار دو ساعته ما درعراق و اشرف به اتفاق مامان جون و داداش حسین که اومده بودیم میگذره وفقط خاطراتش برام مونده وداره آزارم میده .
ولی من همچنان منتظراومدن تو هستم داداشی. یادته چه قولی بهم داده بودی ؟
تو که بدقول نبودی عزیزم .هنوز که هنوزه منتظر اومدنت هستم و هیچ چیزی مانع نمیشه من یا دیگراعضای خانواده امیدمان را ازدست بدیم .
خواهرزاده هایت سمیه و روزبه و بهروز با همسرانشون برایت سلام میرسانند ومنتظر دایی شان هستند.

علی جان اصلن میخوای به زبان تصاویر با تودرد دل کنم . الان عکسای بچه هام روبرات میفرستم ببین علی جان رجوی لعنتی سه نسل تو رو از زندگی بازداشته وعقب انداخته .
قربونت برم قبل اسارتت توجنگ تحمیلی که برای دفاع از آب و خاک و وطن وعقاید خودت رفتی بودی، من فقط سمیه و روزبه کوچولو روداشتم که تو در جشن تولد روزبه رو توبغل مهربانانه ات داشتی…

علی جان دلم میخواد یک به یک فرزندانم روبهت با عکس معرفی کنم که ببینی اتلاف عمر و زندگی یعنی چه و رجوی چه خیانت بزرگی درحق شما اسیران کرده است که ناگزیر روزی نه چندان دورمی بایست پاسخگو باشد.
این همون روزبه کوچولوی بغل دایی مهربونش با خانمش هست که ببین چقدر بزرگ شده وبا یه ازدواج موفق وبا تحصیلات عالیه روزگارخوشی را سپری میکند که ازافتخاراتم هست.

فرزند بعدی من سمیه دخترم با دامادم هست که برای خودش خانمی شده و با تشکیل خانواده وبا دخترگلش فقط وفقط میخواد داییش رو در آغوش بگیره…

اینم عکس نوه گلم ماهین خوشگل وشیرین زبونم یعنی دخترسمیه جانم هست که حتما میدونم میخوای درآغوشش بگیری و یه دل سیر ببوسیش .

فرزند بعدیم بهروز با همسرشون هستند که روزگار سخت و خشن اجازه نداد ببینیش .


علی جان منم یکسال قبل از در گذشت مامان، همسرم رو در اثر ایست قلبی ازدست دادم ولی شکرخدا بچه هام همه شون تحصیل کرده وموفق درزندگی، شادمانانه درکنارم هستند.
راستی علی جان به تازگی رشت پیش بابا و بچه ها رفته بودم واقعا جات خیلی خالی بود. مخصوصاالان که فصل لوبیا خشکاپیچ ، گوجه فرنگی محلی ، ترش تره وخیارمحلی ومیرزا قاسمی با بادمجون محلی که ازباغ خودمون میچینیم، هست . حتما هنوز مزه اون غذاهای محلی زیردندونته عزیزم.
آخه میدونی که غذاهای محلی شمالی خیلی خوشمزه است بچه های من هم خیلی دوست دارند.
واقعا جات خیلی خالیه علی جان . بیا دیگه برادرم منتظر چی هستی . اینجا همه خداروشکر حال و روزشان ، کسب و کارشان خوب است وهمه چیز سرجای خودش هست .
تنها چیزی که سر جای خودش نیست نبودن تو در کنار ما است که امیدوارم بزودی دیدارها با جسارتی که برادرم علیه رجوی به خرج میده، تازه میشه.
باورکن علی جان پدرخیلی شکسته و پیرشده همش تورو صدا میزنه .

محمد ولی قلیزاده پدر اسیرفرقه رجوی علی قلیزاده

میدونم که به اجباراونجا نگهت داشته اند خائنین وطن فروش.
رجوی خائن اگر راست میگوید و دم از حقوق خلق و آزادی می زند پس چرا با شما اینگونه رفتار میکنند که اجازه یه تماس ودیدار با خانواده را به شما نمیدهند.
عزیزم بتازگی طی همایش وگردهمایی سراسری ما خانواده های دردمند و چشم انتظار از دولت آلبانی خواستیم که با صدو ویزا امکان ملاقات با شما عزیزان را برایمان فراهم کند حال هرچه خدا بخواهد واگرانسانیتی باقی مانده باشد وهمه چیزخریداری نشود.
داداشی خوبم هرزمانی که برایت امکان تماس تلفنی بود باما تماس بگیر. اگر فکر جدایی از فرقه ملعون که میدانم سالهاست در سرداری، نگران هیچ چیز نباش .
ما هستیم وازتوحمایت میکنیم تا روی پای خودت بایستی و مثل ما خانه و خانواده تشکیل بدی وصاحب زن و بچه بشی .
نازنین برادرم میدونم بدجوری هوای خانه و روستا وحتی دیدارفامیلها ودوستان راکردی .
یادته تو نامه ها خودت همیشه می گفتی سلام مرا به فامیلها، دوستان و آشنایان برسانید ودلتنگشون بودی پس نازنین برادرم هرچه زودترتصمیم خودت را بگیر و پیش ما برگرد.
قربونت مرضیه

خروج از نسخه موبایل