جبارجان همه این سالهای دوری من شاهد اشکهای بابا و مامان بودم

خواهر دل شکسته از درد جدایی و فراق برادر اسیرش جبار صبایی میگوید

سلام داداشی عزیزم. خوبی قربونت برم. منم خواهرت رقیه… فکر نکنم یادت بیاد چونکه خیلی کوچیک بودم تو ناپدید شدی عزیزم!

جبار جان ما الان سالیان سال است که چشم به راهت هستیم تا برگردی به آغوش خانواده…
شما برای خدمت به وطن و کشورت راهی جنگ با صدامیان شدی و به اسارت درآمدی که بعد رجوی اغفالت کرد و بیش از30 سال است که عمر و جوانی ات را تباه کرد.دریغ ازیک نامه وتماس با خانواده ..
جبارجان همه این سالهای دوری و بیخبری من فقط شاهد اشکهای بابا و مامان بودم و هستم …
با وجود سالیان دوری دوست ندارم خبر بد بهتون برسونم شاید که ناراحت تون کنم ولی مجبورم بگم که الان مامان راهی بیمارستان شده وچند عمل جراحی باهم داره که خیلی نگرانش هستیم …
جبارجان تو رو به خدا به خاطر مادرمون هم شده مثل خیلیها که از رجوی لعنتی جدا شدن جدا شو و برگرد به خانه وکاشانه خودت وزادگاهت ماسوله زیبا …همه ما چشم انتظارت هستیم ..
داداشی گلم غصه دوری تو همه ما خصوصا بابا و مامان رو پیر و فرسوده و مریض کرده …
بابا و مامان همیشه عکس تو رو نگاه میکنند و با بغض و آه و اندوه روزگار سختی میگذرانند…
جبارجان برادربزرگم .. مگه پدر و مادرمون چقدر دیگه جون دارند ومیتونند زنده بمونند …
داداشی عزیزم … برادرخوب و نازنینم التماست میکنم هرچه زودتربرگرد پیشمون …شاید که مامان با دیدنت خوب شود.
جبار جان این عکس مامانه … قبل اینکه بره بیمارستان… ببین مامان چقدر داغونه… چقدر پیر شده …

تو روبه خدا به خاطر این مادر چشم انتظار برگرد تا خدا از سر تقصیراتت بگذره داداشی جانم …
جبارجان عجالتا یک تماس بگیر تا خوشحال مون کنی …
اینم شماره تماسم 09115577857
خواهر کوچیکت : رقیه
راستی جبارجان چند عکس از خانواده برات می فرستم ببین برادر و خواهر و دامات رو میشناسی عزیزم..

خروج از نسخه موبایل