با مشت بکوب به صورت خانواده ات و خواهر مریم را روسفید کن

داستان خانواده ها و خاری در گلوی رهبران و سران فرقه رجوی

وقتی راه خانواده ها به اشرف باز شد ترس تمام وجود رهبران و سران فرقه رجوی را گرفته بود. در نشست ها می گفتند حاضریم روزی چند تا موشک به اشرف اثابت کند و کشته بدهیم ولی یک خانواده به اشرف مراجعه نکند. خانواده برای ما سم است و تشکیلات ما را متلاشی می کند . زمانی که خانواده من برای ملاقات به پادگان اشرف مراجعه کرد مرا صدا زدند و با ترس و لرز به من گفتند خانواده ات آمده تو را ملاقات کند. بیا با روابط تماس بگیر و بگو من نمی خواهم با خانواده ام ملاقات کنم. من قبول نکردم.

در زمان جنگ تحمیلی تصمیم گرفتم برای دفاع از وطنم به خدمت سربازی اعزام شوم و همین کار را کردم سال 1365 به خدمت سربازی اعزام شدم بعد از سه ماه آموزش مرا به منطقه دهلران اعزام کردند 18 ماه در جبهه کردستان بودم یک شب فرقه رجوی با کمک ارتش صدام دیکتاتور سابق عراق به استقرار ما در جبهه حمله کردند من و چندین سرباز را به اسارت گرفتند

در ادامه به من گفتند حالا که نمی خواهی تماس بگیری وقتی رفتی آنها را دیدی به آنها توجهی نکن و یک مشت بکوب به صورتشان و خواهر مریم را رو سفید کن

. من هم در جواب گفتم من این کار را نمی کنم . گفتند چرا؟ من هم در جواب گفتم شما که چند سال پیش به من گفتید خانواده تو یا اعدام شده اند یا در زندان هستند پس اینها که هستند که به ملاقات من آمده اند؟! جوابی نداشتند بدهند و چون دروغ آنها بر ملا شد . من ملاقات خودم را انجام دادم بدون اینکه عکس العملی نشان دهم . و روی خواهر مریم را سیاه کردم .

وقتی بحث خانواده در فرقه رجوی مطرح می شد ارکان فرقه بهم می ریخت نمی توانستند اسیران در بند را جمع کنند . دشمنی فرقه رجوی با خانواده ها کماکان ادامه دارد . فقط خانواده است که باعث می شود  تشکیلات فرقه پاشیده شود. تجربه ثابت کرده است.

امید وارم در آینده نزدیک همین خانواده ها مقر رجوی و سرانش را روی سرشان خراب کنند .

فواد بصری

خروج از نسخه موبایل