پیام جلال غلام زاده گُلمرز ، به برادرش جلیل و مقامات دولت کشور آلبانی

نام: جلیل غلام زاده گُلمرز-سن: ۵۶ سال–سال خروج از کشور: ۱۳۶۳-مدت اسارت در فرقه رجوی: ۳۶ سال–نحوه اسارت: افتادن در تور گروه کاریابی مجاهدین در ترکیه–میزان سواد: زیر دیپلم

فجایع آفریده شده توسط سران فاسد و بدنام مجاهدین طی بیش از ۴ دهه گذشته در تاریخ معاصر ایران بی سابقه است. این گروه خسارات زیادی را در حوزه های مختلف از جمله؛ اجتماعی، سیاسی و همکاری همه جانبه با دشمنان این مرز و بوم که شاخص ترین آن پیوستن به ارتش صدام است، بر پیکره این مردم وارد کرده است.

اما آنچه که بیشتر مورد توجه است خسارات جبران ناپذیری است که فرقه رجوی در حوزه انسانی و روحی و روانی بر بخشی از خانواده های این کشور بواسطه ماهیت تروریستی و ساختار فرقه ای مجاهدین وارد ساخته است.

بنحویکه داستان زندگی، نحوه پیوستن و گسستن و یا کشته شدن و مرگ هرکدام شان گویای عمق رذالت و ددمنشی و ماهیت ضد مردمی سران این فرقه است.
اما آنچه که وجه مشترک داستان زندگی اکثریت اعضای گرفتار در فرقه است، فریبی است که اعضای نگونبخت از این گروه منحوس و ضد مردمی خورده و بندرت توانسته اند بدون خسارت از آن خلاصی یایند.
حال بشنوید داستان زندگی آقای جلیل غلام زاده گُلمرز نگونبخت دیگری که در دام این فرقه گرفتار آمد و همچنان در بند و اسارت این گروه در کشور آلبانی بسر می برد.

خانواده جلیل غلام زاده گُلمرز

امروز آقای جلال غلام زاده گلمرز با حضور در دفتر انجمن نجات ارومیه و در گفتگو با مسئول این دفتر یک نامه و یک پیام ویدئویی خطاب به برادرش و مقامات دولت آلبانی تقدیم حضور کرد تا با انتشار آن در فضای مجازی، ضمن اینکه راهی برای ایجاد ارتباط و تماس تلفنی و حتی دیداری خانواده ایشان با برادرشان جلیل فراهم شود، مخاطبان را هم در جریان ظلم و ستمی که توسط سران فرقه رجوی در حق خانواده ها از جمله خانواده ایشان روا داشته شده قرار دهد.

آقای جلال غلام زاده گُلمرز در ارتباط با نحوه پیوستن برادرشان جلیل به مجاهدین می گوید؛ برادرش جلیل که در دوره دبیرستان ترک تحصیل کرده بود در یک خیاطی کار می کرده و مشغول زندگی خود بود. تا اینکه توسط صاحب کارش تحریک می شود تا برای کسب درآمد بیشتر به کشور ترکیه برود.

آقای جلیل غلام زاده در سال ۱۳۶۳ راهی کشور ترکیه می شود غافل از اینکه عناصر عضو بگیر فرقه رجوی تحت عنوان کاریابی در شهر استانبول و در مناطقی که ایرانیان در آنجاها تردد و یا سکونت دارند در کمین نشسته اند.

بدین ترتیب جلیل در شهر استانبول در دام این گروه گرفتار آمده و به کشور عراق انتقال داده شد. که از آن تاریخ به بعد دیگر خانواده غلام زاده از زنده و یا مرده بودن وی اطلاعی نداشتند.

سقوط دیکتاتور عراق صدام حسین در سال ۱۳۸۲ شرایطی را فراهم آورد تا خانواده های دردمند برای دیدار با عزیزانشان پس از سالها بی خبری راهی کشور عراق شده و خود را به قرارگاه بدنام اشرف در شهر خالص برسانند.

در این میان در سال ۱۳۸۳ تعدادی از اعضای خانواده آقای غلام زاده از جمله مادر، یکی از خواهرانش همراه با همسر یکی از برادرانش راهی کشور عراق شده و توانستند در قرارگاه اشرف به دیدن جلیل بروند.

خانواده جلیل غلام زاده گُلمرز

به گفته آقای جلال غلام زاده شرایطی فراهم شده بود که مادرمان بعد از ۲۰ سال دوری می توانست فرزندش را ببیند ولی متاسفاته او زیاد از این ملاقات راضی نبود. چرا که می گفت در این ملاقات جلیل را تعدادی از مامورین امنیتی مجاهدین در ترکیب زن و مرد همراهی می کردند که هرگز اجازه ندادند مادرم حتی برای لحظاتی با فرزندش به تنهایی دیدار داشته باشد.
مادرم هرچند بعد از چندین سال دوری از دیدن جلیل خوشحال بود ولی از عمل زشت مامورین مجاهدین دل چرکین بود و مستمر می گفت اینها کیستند که اینگونه پای بر حریم خانواده ها می گذارند و حتی مانع از دیدار یک مادر با فرزندش در یک جای خلوت می شوند. گویا آنها هیچ بویی از انسانیت و رابطه خانوادگی نبرده اند و . . .

ذیلا متن نامه آقای جلال غلام زاده گُلمرز همراه با پیام ویدئویی ایشان خطاب به مقامات دولت آلبانی و برادرش جلیل آورده می شود.

برای دانلود اینجا را کلیک کنید.

خدمت برادر عزیزم جلیل غلامزاده گلمرز
برادرم سلام، انشاالله که خوب و سلامت باشید اکنون ۱۶ سال از زمانی که مرحوم مادرم به همراهی همسر جمال و خواهرم عزیزه در قرارگاه اشرف به دیدار شما آمدند می گذرد.
هرچند مادرم و بقیه اعضای خانواده همراه او از دیدن شما خوشحال بودند ولی با خاطره تلخ به ایران بازگشتند مادرم می گفت سازمانی که دم از طرفداری خلق به سینه می زدند چرا فرزند مرا با تدابیر امنیتی شدید و با چند همراه پیش من آوردند او را کاملا تحت نظر و زندانی روی صندلی نشاندند و نگذاشتند بعد از ۲۰ سال دوری بنده با او صحبت کنم و از آن لحظه تا زمان فوتش به سران مجاهدین ناله و نفرین می فرستاد که این چه بلایی بود که بر سر پسرم آوردند او نه همسری دارد نه فرزندی و نه زندگی و با آه و ناله ها هم از دنیا رفت.
برادرم اکنون که به سن پیری و کهولت رسیده ای باز هم سران مجاهدین هرگونه ارتباطی را بین ما قطع کرده اند که با هیچ یک از میثاق های بین المللی مطابقت ندارد.
بنابراین از سران مجاهدین و مسئولین دولت آلبانی می خواهم شرایطی را فراهم کنند تا ما بتوانیم به دور از محیط و جاهای فرقه رجوی و تحت نظارت ارگانهای بین المللی شما را ببینم یا حداقل ارتباط تلفنی و تصویری داشته باشیم.
قربانت برادرت جلال غلامزاده گلمرز – شماره همراه: ۰۹۱۴۴۴۶۹۰۱۱

نامه به جلیل غلام زاده گُلمرز
خروج از نسخه موبایل