بحث درونی امروز سازمان مجاهدین در عراق و اروپا – قسمت آخر

"موسسان سوم!!"

بحثی که درطی3 ماه گذشته در سازمان مجاهدین در جریان بوده است بحثی است به نام: موسسان سوم!

نام موسسان چگونه پدید آمد و ریشه تاریخی آن چیست؟

پس از ورود مسعود رجوی در آذر ماه 1365 به عراق و دریافت کمک های تسلیحاتی و لجستیکی از ارتش عراق در خرداد سال 1366 مسعود رجوی تشکیل ارتش مجاهدین را که بواسطه کمکهای بلا عوض حکومت صدام حسین و وزارت امنیت و اطلاعات عراق پا گرفته بود را رسما اعلام کرد و خود را به عنوان موسس این ارتش دست نشانده معرفی کرد.

این زمانی بود که در 17 آذر 1365 مسعود رجوی با ورود به خاک عراق به گرمی از جانب دولت مردان عراقی مورد استقبال قرار گرفته بود و بلافاصله بعد از بحث های " هفت – هفتم " که منظور زدن روزانه یک پاسدار در تهران و شهرهای بزرگ ایران بود مسعود رجوی قول داد اگر چه از طریق عملیات ترور در شهرها به این عدد نرسیده است ولی قول میدهد که از طریق جنگ جبهه ای به این عدد نایل خواهد شد و این همان شاخص سرنگونی حاکمان جمهوری اسلامی برآورد شد.

مسعود رجوی پیش از ورود به خاک عراق البته قرار و مدار هایش را در بهمن 1363 در پاریس با " طارق عزیز " نخست وزیر و معاون اول وقت عراق گذاشته بود و اساسا همین بحث باعث جدایی "ابولحسن بنی صدر" شناخته شده ترین متحد وی از شورای خود ساخته آنان گردید چرا که بنی صدر ننگ اتحاد با دشمن خارجی یعنی عراق که در همان زمان بخشی از خاک ایران را تحت اشغال خود داشت نپذیرفت وعطای مجاهدین را به لقای آنان بخشید.

در 30 خرداد 1366 مسعود رجوی تاسیس ارتش اش اینگونه اعلام کرد و طی پیامی نوشت:

… آری ارتش آزادیبخش یک گنجینه عظیم میهنی و سرمایه آزادی و استقلال و تمامیت وطن است… این مژدگانی طبعا قلب های همه مشتاقان و دردمندان ایران زمین را تسلی میبخشد.

(ورود به خاک عراق و مزدور بیگانه شد ن آیا واقعا تسلی بخش قلب های دردمند بود؟)

و ادامه داد

" پس زمان اتمام حجت نهایی با هر آنکس که در هر لباسی بر ضد مردم ایران برای خمینی و رژیم ضد مردمی او اسلحه برداشته فرا رسیده است "

واین چنین دست به خون سربازانی آغشته کرد که تنها برای حفظ خاک خود ازشهر ها روستاهای ایران آمده بود ند آغشته کرد و رو در روی مردمی سلاح بر دست گرفت در سفره های خود هیچ نداشتند و هنوز که هنوز است سازمان مجاهدین نمیتواند از زیر باراین اقدام خود وآلوده کردن دست خود به خون سربازان ایرانی شانه خالی کند.

آری در آنزمان مسعود رجوی خود را موسس اول ارتش آزادیبخش لقب داد.

***

سال 1367 جنگ ایران و عراق پایان پذیرفت و راه هرگونه پیشروی و ایجاد جنگی دیگر علیه ایران سد گردید.

ارتش مجاهدین که بدنبال راندمان " هفت –هفتم " بود زمین گیر شد و متعاقب شکست سختی که درجنگی که نام فروغ جاویدان بر آن گذاشت و در انتظار حمایت های هئایی نیروی هوایی عراق نا امید و درمانده فرمان عقب نشینی داد برای همیشه به صاحب خانه مجاهدین که همان صدام حسین بود نشان داد که ارزش استراتژیک خود را از دست داده است.

از همبن زمان بود که نغمه های مخالفت باخطوط رجوی در تشکیلات شعله ور گردید. بین 700 تا 1000 نفر پس از این آخرین جنگ جبهه ای مجاهدین از بدنه تشکیلات جدا شده و پس از مشکلات ودربدری فراوان بسیاری از آنان با کمک سازمانهای سیاسی ایرانی وارد اروپا شدند وسازمان مجاهدین همه آنها را به اردوگاه رمادی در عراق فرستاده بود که واقعا شرایط اسفباری را برای آنان پدید آورد تا جاییکه برای گذران زندگی خود همان کسانی که در اروپا شغل و منزلتی داشتند به سیگار فروشی برای عراقیان رو آوردند وهر روز وشب مورد توهین و آزار قرار میگرفتند.

بعد از این شکست نظامی بود در سال 1372 مسعود رجوی همسر سوم اش مریم رجوی را به پاریس فرستاد تا نظر صاحب نظران ودول غربی را به مجاهدین به عنوان عامل تغییر در ایران جلب کرده و به لحاظ سیاسی برای خودش فضا ایجاد کند.

شرایط کشنده و نا امید کننده ناراضیان زیادی را در موجی دیگر در درون سازمان پدید آورد. اما این بار مسعود رجوی با تجربه ای که با فرستادن بیش از 700 نفر به اردوگاه رمادی عراق که نهایتا پای انان به اروپا رسیده بود فهمید که به این شکل هرگز قادر نخواهد بود حمایت سیاسی مورد نظر خود را در اروپا کسب کند و چاره کار را در سرکوب ناراضیان تمام عیار ناراضیان جستجو کرد.

در بهمن ماه 1373 مسعود رجوی با دستگیری بیش از 600 تن از کادر های وقت سازمان و زندانی کردن آنان در پادگان اشرف که هر کدام بعضا تا 15 سال فعالیت تشکیلاتی حرفه ای داشتند و سپس شکنجه های روحی و گرفتن دست نوشته از آنان به عنوان عامل نفوذی جمهوری اسلامی در صدد بر آمد تا این موج مخالفت را سرکوب کند و متعاقب آن در تابستان 1374 بحثی بنام " موسسان دوم " را در تشکیلات آنروز مطرح کرد

این بحث به این مفهوم بود که موسس اول مسعود رجوی بوده و اکنون با توجه به شرایط سیاسی و نظامی موجود ارتش فعلی منحل اعلام شده و افراد موجود در سازمان مجاهدین یکبار دیگر ارتش مجاهدین را از نو تاسیس خواهند کرد و به این افراد لقب "موسسان دوم" داده شد.

***

اکنون سازمان مجاهدین پس از 18 سال یعنی 2 دهه پس از تشکیل شبه نظامیانی که به عنوان "ارتش آزادیخش " داده بود، اکنون بحث " موسسان سوم!!" را در درون مناسبات و تشکیلات خود مطرح ساخته است.

موسسان سوم!!

مسعود رجوی در اولین پیام تشکیلاتی که پس از 3 سال مخفی بودن و ظاهر نشدن در صحنه سیاسی داد از سربازان و نیروهایش مصرا خواست که وارد بحث های "موسسان سوم! "شوند. و در همین رابطه در پیام کتبی خود به نیروهایش در سوم دی ماه همین امسال نوشت:

"…شما، همگی شما، تک تک شما، ”مؤسسان” مقاومت رهایی بخش در دوران انحلال و سرنگونی یعنی دوران فنای فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران هستید. کاغذی بردارید و تعهدات و کارآیی های خود را در این مرحله، علیرغم همه محدودیتها، یک به یک فکر کنید و بنویسید تا روشن شود که چه توانایی ها و کارآیی های ارزنده ای دارید…"

به این ترتیب نفس بحث " موسسان سوم!" خود بیانگر شکست های تشکیلاتی و فشار خرد کننده ای است که در سازمان مجاهدین وجود دارد واز افراد مجددا میخواهد که با نوشتن تعهدنامه! امضا دهند که مسعود رجوی وسازمانش را ترک نمیکنند و علت اصلی چنین بحثی دقیقا تشدد تشکیلاتی و سست شدن بندهای مهار افراد است

بخصوص که بیش از 600-800 نفر در مرحله فعلی دیگر فریب دستگاه دروغپرداز و زندان ساز وی را نخوردند و حساب زندگی خود را از وی جدا ساختند.

وی در همان پیام خود در بند پنجم میگوید:

"عهد صدق و فدا را با خود و خدای خود و خلق در زنجیرمان تجدید کنید و از خدا مصرانه بخواهید که ننگ جفا و پیمانشکنی و پشت کردن و خنجر و خیانت را هرگز بر شما نپسندد. گرد ذلت و پریشانی بر پیشانی شما هرگز ننشیند و هرگونه مقهور و مرعوب دشمن ضدبشر شدن را از قلب و روحتان بزداید. "

بنابرشواهد و تجربیات گذشته بخوبی نشان میدهد یکبار دیگر فشار از درون تشکیلات مجاهدین بقدری خرد کننده و شرایط برایشان به نسبتی دردناک و شکننده است که کلیت سازمان را به یک خیمه شب بازی دیگر یعنی " موسسان سوم ارتش آزادیبخش!" فرا میخواند

آیا سازمان مجاهدین قادر خواهد بود با بحث تشکیلاتی" موسسان سوم!" از این مرحله گسست تشکیلاتی عبورکند؟ بخصوص که بحث خروج مجاهدین از عراق روزهای پایانی خود را میگذراند و حکومت قانونی عراق طرح آن را به مجلس این کشور برده است.

آخرین بحث پایانی که در حال حاضر در سازمان مجاهدین در جریان است بحثی با عنوان " اپورتونیسم راست " است

و در همین مسیر سازمان مجاهدین خودسوزی " مرتضی اکبری نسب " را که بیش از 6 ماه پیش به عنوان اعتراض به سرکوب موجود در پادگان اشرف دست به خودسوزی زد و کشته شد را نمونه ای از ظهور "اپورتونیسم راست" در سازمان مجاهدین تلقی کرده وبدلیل مسایل زیادی را به لحاظ بین اللملی برای آنان ایجاد میکند، ضمن سرکوب شدید وتقبیح و کوچک شمردن آن تلاش دارند آنرا به عنوان یک بحث تئوریک و ایدئولوژیک مطرح وآنرا برای افراد خود جا بیاندازند که درفرصت های آینده به آن پرداخته خواهد شد.

میلاد آریایی، بیست و یکم فوریه 2007

خروج از نسخه موبایل