یک شورشی در کاخ سفید و طرح یک سوال؟
با حضور پدیده عجیب و غریب به نام ترامپ، نیز نمیتوان به تحرک دوباره مریم رجوی و هم دستانش امید بست.
اشک های پنهان مریم رجوی در پی شکست سنگین اتحاد تروریست ها در سوریه
از اولین حامیان این عقب افتادگان و متحجرین دنیای وحشی،همین مجاهدین مدعی دمکراسی در ایران و آزادی دروغین، به رهبری مریم رجوی بودند که از آنان به عنوان « عشایر انقلابی عرب » نام برده و تمام قد به حمایت از آنان برآمدند تا شاید آنکه در امتداد ارتباطات گروهی و سازمانی و همکاری اطلاعاتی و عملیاتی بتواند با بهره جویی از آنان خود را از باتلاق عراق نجات دهد.
حضور ترامپ در کاخ سفید و لب و لوچه آب افتاده مریم رجوی
این مجموعه و این نمونه ها، زمین بازی بسیار مناسبی برای امثال رجوی هاست که روز و شب سرک می کشند که در دنیای وابستگی کجا کالای خود را بفروشند و علیه ایران و ایرانی در پی کسب قدرت سیاسی خود را به ارزانی به حراج بگذارند.
وابستگی به قدرت ها و دولت ها، آن روی سکه مبارزه خشونت طلبانه
مجاهدین در کارنامه خود بیش از ۲۰ سال وابستگی نزدیک به دیکتاتور عراق را که در خوشبینانه ترین شکل از (۱۳۶۲ تا ۱۳۸۲)به مدت بیست سال به درازا کشیده شده است
مجاهدین در تند باد حوادث مرگبار سیاسی
صاحب خانه جدید مجاهدین یعنی عربستان که در کسوت – ترکی الفیصل- که سالها سفیر عربستان در آمریکا و انگلیس بوده خودش را نشان داده است و به زرنگی و هوشیاری شناخته شده اش صاحب اصلی مجاهدین است که از سر هوش و ذکاوت اش مجاهدین را بدون گذشته مشعشع اش و رهبر تاریخی اش مسعود رجوی طلب میکند
سیلی سرخ واقعیت و کلاه ۱۷ ژوئن مجاهدین
در گامی دیگر هر ساله برگزاری این مراسم سرمایه ای میشود برای بسیار نان خود و آویزان مجاهدین از شخصیت های تک نفره چون آن سر مقاله نویس کیهان گرفته تا چریک فدایی مهدی سامع و عقب جا ماندگان ای چون «خبات» که یک حزب عشیره ای گمنام است که تنها در چنین مراسم هایی سر و کله اش پیدا میشود، هست که بگویند حداقل آلترناتیوی!! دو صد من با کرشمه ای هست که افراد و احزابی چون ما آویزان اش شویم. خوب اینها خودش دلایل محکمی برای برگزاری هفده ژوئن هست، به نظر شما نیست؟
گزارش جدید سازمان انرژی اتمی و رسوا شدن بیشتر مجاهدین
گزارش اخیر سازمان انرژی اتمی که بر اساس دلایل و بررسی های مشخص ارایه شده رسوایی جدیدی را برای اطلاعات به غایت دروغ مجاهدین رقم زده است و زمان خود بهترین آیینه برای حقیقت است حقیقتی که سازمان مجاهدین با این اندیشه که برای رسیدن به هدف بکارگیری هر وسیلهای قابل توجیه است تلاش کرده و میکند که برای بقای خود و اینکه سازمان و تشکیلات خود را قابل فروش و قابل ارایه برای هر دولت خارجی در معرض فروش بگذارد
آه و ناله مجاهدین مبنی بر عدم پذیرش مسئولیت سازمان ملل در کمپ لیبرتی
به هر صورت سازمان مجاهدین و رجوی فعلاً چاره را در گرفتن وکلای گران قیمتی غربی دیده اند که با عنوان سر هم بندی شده « وکیل اعضای زندانی در لیبرتی » حقوق سرسام آور آنان را هر ماه شارژ کنند و از آنها بخواهد که یک گلی سر رهبری سازمان بمالد و راه حلی پیدا کند که جدا از مراجع حقوقی عراقی مسایل پناهندگان کمپ لیبرتی پیگیری شود که در عمل هیچ بازدهی هم ندارد.
دروغ بزرگ رجوی به یونامی، هر عضو لیبرتی عضو یک شبکه اجتماعی!! است
اما از همه اینها که بگذریم درماندگی با شکوه یک فرقه سیاسی مذهبی بد جور دیدنی است که در قرن بیست و یکم و هزاره سوم این چنین در صدد فریب افکار عمومی و افکار خصوصی!؟ است. و جالبتر آنکه این بلاهت و درماندگی را نام « مبارزه!!» به آن داده است تا بیشتر خودش را همچون کبکی سر در برف فرو برده و شیره را به غایت بر سر خویش بمالد. افکار عمومی در دنیای …
و به صدا درآمدن زنگ های خطر برای مجاهدین مستقر در فرانسه
خوب در صورت چنین واقعه بزرگی رجوی و بانو با این مصیبت عظیم چه خواهند کرد؟ارباب جدیدی هم که در راه نیست یا اگر هست مثل عربستان خیلی دور است. آیا نیروهای رجوی سعی میکنند که در تیرانای آلبانی با خریدن زمین های مردم جایگیر شده و جا پایی برای خود مهیا کنند؟ معادلات پیچیده سیاسی نشان داده است که وقتی پای منافع اقتصادی پیش کشیده میشود قربانی کردن گروگان های سیاسی همچون مجاهدین کاری بس سهل و آسان است بخصوص که دلایل کافی و لازم را از پیش مجاهدین طی ۳ دهه از جمله خودسوزی های وحشتناک در اختیار سیاست مداران فرانسوی گذاشته است.
خانواده های اعضای گروگان در لیبرتی و شکنجه روانی مجاهدین
به نظر میرسد یکبار دیگر حضور خانواده ها در لیبرتی پریشان حالی های گذشته در برابر پادگان اشرف را برای مقاومت سازمان یافته در خدمت بیگانگان و بویژه مسعود رجوی و بانو به یاد آنان می آورد و یادمان نرفته است که چندی نگذشت که طومار مجاهدین از همان اشرف پایگاه تاریخی و مادالعمر رجوی جمع شد و آنجا شرمگینانه همراه با پس گردنی ایدئولوژیک به سمت لیبرتی ترک شد.
اگر ۳۰ خرداد اتفاق نمی افتاد
فاجعه دردناک ۳۰ خرداد بیشتر برآمده از یک عصبانیت لحظه ای که ریشه در رقابتی ناسالم و سرشار از عقده های روانی بود سازماندهی گشت و اکنون تردیدی نیست که این انگیزه ها آلوده به حقارت های پاسخ ناگرفته از گذشته یعنی زمان شاه بود بنا گردید تا آوار آن نسل ما را در نوردد و دود این آتش قدرت تنها چشمان نسل ما و نسل متمادی بعد از آن را کور کند.