ورود به قرارگاه فرار از اشرف، فرار از جهاد اکبر بود؟ – قسمت دوم
زندگی در کنار خانواده، موهبتی که دوباره نصیبم شد دیدار فاضل فرهادی با اعضای انجمن نجات اراک
دفتر بغداد و جاذبه های مبارزه فرار از اشرف، فرار از جهاد اکبر بود؟ – قسمت اول
پیام سید نادر بنی فرحانی به اعضای مستقر در کمپ اشرف ۳
سید نادر بنی فرحانی، از اعضای جدا شده از سازمان مجاهدین خلق و عضو کنونی انجمن نجات خوزستان در پیامی تصویری با دوستان قدیمی اش در کمپ اشرف 3 گفتگو می کند. بنی فرحانی با ذکر تجربه موفق خود در جدایی از مناسبات، از دوستانش که هنوز در کمپ اشرف 3 محبوس هستند می خواهد […]
دیدار رضا کریمی با اعضای انجمن نجات کرمانشاه
رضا کریمی اهل و ساکن شهرستان سرپل ذهاب، یکی از صدها و هزاران قربانی سازمان مجاهدین خلق است که ناخواسته قسمتی از جوانی اش را در تشکیلات این گروه سپری کرد. رضا هنوز 16 ساله هم نشده بود که به اتفاق پسر عمویش در دام یکی از عوامل آدم ربای مجاهدین خلق افتادند و به […]
خاطرات رضا گوران عضو پیشین مجاهدین خلق – قسمت سوم
در دوران بازداشت، ما نه نفر با هم گفتوگوی مفصلی داشتیم. به این نتیجه رسیدیم که با درخواست یا اعتراض، نمیتوان از دست فرقه رها شد و از آن جهنم بیرون رفت. گفتیم: “گذشت زمان به ما ایرانیان آموخته دستی را که نمیتوانی قطع کنی، باید ببوسی تا زمان مناسب برسد.” تصمیم گرفتیم نقش بازی […]
پیام کاظم پور خفاجیان به دوستان سابق خود در کمپ اشرف سه
کاظم پور خفاجیان از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق و عضو کنونی انجمن نجات خوزستان در پیامی تصویری، چند کلامی با دوستان قدیمی خود که همچنان در تشکیلات سازمان رجوی گرفتار هستند، گفتگو کرد. پورخفاجیان خطاب به دوستان سابق خود می گوید: من به ایران برگشتم و در کنار خانواده ام زندگی خود را پیش […]
پیام سعید کلانتری به دوستان سابق خود ساکن در کمپ اشرف ۳
سعید کلانتری از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق و عضو کنونی انجمن نجات خوزستان پیامی برای دوستان سابق خود در کمپ اشرف 3 در آلبانی منتشر کرد. او که در اجلاس سالانه انجمن نجات خوزستان شرکت کرده بود، در حاشیه این اجلاس چند کلامی با دوستان سابقش که همچنان در اسارت مجاهدین خلق به سر […]
پیام رستم آلبوغبیش به دوستان سابق خود در کمپ اشرف سه
رستم آلبوغبیش از اعضای نجات یافته از سازمان مجاهدین خلق است که بعد از سالها حضور در مناسبات این سازمان، توانست فرار کند و به دنیای آزاد قدم بگذارد. او بعد از خروج از کمپ مجاهدین خلق به ایران و به آغوش خانواده بازگشت. یازده سال از لحظه فرار موفقیت آمیز او از چنگال تشکیلات […]
پیام غلامعلی میرزایی به دوست سابقش مرتضی قدیمی
با سلامی گرم به دوست عزیزم مرتضی قدیمی مرتضی جان دوست گرامی و خوبم امیدوارم که احوالت خوب و تندرست باشی . چند روزی است که یاد تو افتادم و به خانواده میگویم مرتضی در کارهای فنی و بخصوص هنری سرآمد و بهترین بود و کارهایش قابل ستایش و اعجوبه ای بود که هنر و […]
سورتمه سواری در تالش زیبا و در کنار همسرم
فرا رسیدن سالروز ولادت با سعادت خانم حضرت فاطمه زهرا (س) الگوی کمال، فضیلت و کرامت انسانی را صمیمانه پاس میدارم. این روز مبارک که بنام روز مادر و روز زن مزین گردیده است، پاسداشت مقام رفیع بانوان و مادرانی است که خود سرچشمه مهر و ایمان و برکت در زندگی انسانها هستند. این روز […]
دیدار مسئول انجمن نجات زنجان با کمند علی عزیزی
روز جمعه مورخ 21/9/1404 صمد اسکندری مسئول انجمن نجات استان زنجان در روستای محل زندگی کمندعلی عزیزی، عضو نجات یافته از گروه تروریستی مجاهدین خلق حضور یافته و با ایشان دیدار و گفتگو کرد. آقای عزیزی سال ها است در کنار انجمن نجات به ویژه خانواده های چشم انتظار و دوشادوش آنها برای افشای ماهیت […]
خاطرات رضا گوران عضو پیشین مجاهدین خلق – قسمت دوم
رضا گوران در قسمت قبل خاطراتش چنین می گوید: نامه را تحویل دادیم. چند روز سکوت بود و کسی حرفی نزد. با پیگیریهای مکرر، بالاخره اعلام شد نشستی برگزار میشود تا دربارهٔ ما تصمیم بگیرند. نشست در سالن غذاخوری بود؛ صد نفر یا بیشتر را جمع کردند. حسین فضلی جلسه را اداره میکرد… وقتی حسین […]
ببینید رجوی با ما چه کرد و چه جنایتی بر ما روا داشت!
من اردشیر درویشی عضو سابق سازمان مجاهدین خلق با سابقه 13 سال حضور در آن تشکیلات منحوس هستم. به لطف پروردگارم بعد از سیزده سال تحمل رنج و سختی توانستم از آن جهنم فرار کنم و به وطن بازگردم. حالا در کنار خانواده ام به سر می برم و زندگی از دست رفته ام را […]
خاطرات رضا گوران عضو پیشین مجاهدین خلق- قسمت اول
از همان روزی که پا به تشکیلات گذاشتم، در دل حس عجیبی داشتم؛ چیزی میان تردید و وحشت. فضا سرد بود، رفتارها تصنعی و لبخندها بیروح. وعدههایی که شنیده بودم، هیچکدام رنگ واقعیت نداشت. در اولین جلسه گفتوگو در بغداد، حسین فضلی و فائزه حصاری معروف به خواهر حشمت، حرفهایی از این دست زدند: “ما […]

