طلوع و غروب یک زندگی – قسمت نوزدهم

بند الف - «طلاق ایدئولوژیک»

در قسمت قبلی گفتم رجوی زمینه را آماده می ساخت تا هر عضو سازمان با الگو گرفتن از مریم رجوی از همسر خود طلاق بگیرد.
به افراد در رده های پائین تر مستقیم گفته نمی شد که همسرانتان را طلاق بدهید. معمولا در نشست های عمومی تعدادی از اعضای هیئت اجرایی که به این نقطه رسیده و همسر و یا شوهرشان را طلاق داده بودند صحبت می کردند تا بقیه نیز بدانند که چه باید بکنند. در این مسیر متاهل و یا مجرد فرقی نمی کرد. کسی که داشت در عمل و کسی که نداشت در ذهنش همسر یا زن خود را باید طلاق می داد.

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت هجدهم

رجوی تلاش می کرد با پیش کشیدن این بحث که مانع اصلی در مسیر آنچه که وی آنرا «سرنگونی» می نامید همین بت های درون اعضای سازمان است به هدف اصلی خود برسد.

در جریان بحث ها افراد از تمامی کارها و مسئولیتهای سازمانی خود کنار گذاشته می شدند و از آنها خواسته می شد که بنشینند و گزارش بنویسند و بعد این گزارشات را به مسئولین خود که قبلا از این مراحل عبور کرده بودند بدهند. آنگاه نشست هایی توسط مسئولین بالاتر گذاشته می شد و در آنجا تک تک نفرات از انقلاب کردن خود صحبت می کردند. هرکس به این نقطه می رسید که بگوید من مانع خودم را در مسیر انقلاب یافته ام و آن کسی نیست جز همسرم، رجوی به مقصودش رسیده بود.

کسانی که به این نقطه می رسیدند با نوشتن یک گزارش به بالاترین مسئول بخش یا قسمت خود اعلام می کرد که می خواهد از همسر خود طلاق بگیرد و انگشتر خود را نیز برای مریم و مسعود رجوی می فرستاد.

در رابطه با اعضای مجرد نیز رجوی از آنها می خواست که همین ریل طلاق را بروند ولی به شکل دیگر. رجوی اعضای مجرد را خطاب قرار می داد و می گفت شما ها هم باید در ذهنتان زن و زندگی را طلاق بدهید و فکر کردن در این رابطه را برای خودتان تا ابد حرام کنید. تا بدین وسیله انقلاب شما هم مورد تائید قرار گیرد. رجوی می گفت اگر مردان و زنان متاهل تنها یک همسر دارند شماها اگر زن هستید هزاران مرد و اگر مرد هستید هزاران زن در ذهنتان وجود دارد. پس کار شما هم سخت تر است و باید با توسل به «خواهر مریم» همه تان به نقطه طلاق رسیده و خودتان را به انقلاب مریم قلاب کنید.

در این مسیر حتی کسانی که ایدئولوژی رجوی را هم نداشتند و تنها به عنوان یک «رزمنده» و برای جنگیدن به ارتش رجوی پیوسته بودند نیز از این امر مستثنی نشدند و رجوی آنها را نیز تحت فشار می گذاشت و می گفت ما در ارتش نباید و نمی توانیم حتی یک نفر انقلاب نکرده داشته باشیم.

بدین ترتیب رجوی بحث انقلاب را تا پائین ترین لایه ها و سطح تشکیلاتی بُرد و از همه خواست تا همسرانشان را طلاق بدهند. در جریان نشست های انقلاب ، که همه اعضای سازمان در لایه های مختلف درگیر آن بودند تقریبا به جز کارهای واجب روزانه مثل غذا پختن ، نظافت و . . . بقیه کارها تعطیل بود و همه اعضای سازمان و هرکسی در سطح و لایه خودش با مسئولینشان سرگرم بحث های باصطلاح انقلاب ایدئولوژیک بودند تا آنچه که رجوی آنرا بند اول انقلاب یعنی طلاق همسر می خواند محقق شود.

البته از آنجایی که موضوع کمی پیچیده بود و رجوی از بهای سیاسی آن می ترسید، از افراد خواسته می شد که این موضوع را به عنوان یک راز مهم پیش خود نگهدارند. در نتیجه مردان و زنانی که پیش از همسران خود وارد این بحث می شدند حق نداشتند حتی با همسران خود در این رابطه چیزی بگویند. اینگونه افراد متأهل کماکان با همسر خود زندگی می کردند ولی همسرانی که هر دو در نشستهای انقلاب شرکت کرده بودند برای همیشه از هم جدا می شدند. افراد مجرد نیز در این مباحث بایستی در اذهان خود برای همیشه فکر ازدواج را از سر بیرون می کردند. نشست های انقلاب به طور لایه ای و در چند سری مختلف گذاشته می شد.

بنابراین فقط کسانی که پیش از آن شرایط لازم حضور در نشست را پیدا کرده بودند به این نشست ها راه داده می شدند. اگر کسانی از این لایه ها در نشستهای ابتدایی مسئولین صلاحیت کافی حضور پیدا نمی کردند، وارد اصل نشست نمی شده و به آرامی از حیطۀ مسئولیت اجرائی خود پایین تر قرار گرفته و نفرات انقلاب کرده جایگزین آنها می شدند.

جابجایی های زیادی در سطوح فرماندهان «تیپ ها و لشکرها» و معاونین آنها انجام می گرفت که ناشی از همین تعیین صلاحیتهای جدید بود. به نظر می آمد که رجوی با توجه به ریزش هایی که به مرور در حال انجام بود، نمی خواست در آینده کسی مدعی او شود و تنها راه شناخت افراد مطمئن و ذیصلاح از نظر او این بود که فرد حاضر شود به خاطر او دست از همسر و فرزند بشوید. چنین فردی شایستگی لازم را پیدا می کرد که در موضع یک فرمانده قرار داشته باشد. البته ابتدا در موضع فرماندهان تیپ و لشکر و بعد مواضع فرماندهان یکان و دسته…

بدین ترتیب رجوی توانست کل تشکیلات مجاهدین را به پای طلاق همسرانشان بکشاند و آنها را یک گام کیفی به تمکین و اطاعت بی چون و چرا از خود نزدیک کند.

زرهی کردن ارتش رجوی یکی از طرح هایی بود که بعد از اینکه مریم رجوی بر تخت مسئول اولی سازمان نشست به مرحله اجرا در آمد.
رجوی برای حل مشکلات عدیده تشکیلات؛ ارتش بدون عملیات، استراتژی شکست خورده، مردان بدون همسر و وجود خانواده در مناسبات، به طلاق و جدایی زوجین روی آورد.

اما هدف بالاتر رجوی از بحث «انقلاب ایدئولوژیک» تشکیل حرمسرایی به شکل شاهان قاجار بود. که در مجاهدین از آن تحت عنوان «شورای رهبری» نام برده می شد. هرگز در مخیله کسی نمی گنجید که این مردک بیمار چگونه برای ساختن آن حرمسرای رویایی خود؛ قدم به قدم خانواده ها را از هم می پاشید، خانه دل هایشان را ویران و فرزندانش را به اقصاء نقاط جهان تبعید می کرد تا مسیر خواسته های شیطانی خود را هموار سازد.

رجوی قدم اول را برداشته بود. اما برای توجیه «ایدئولوژیکی» و باصطلاح شرعی قضیه برای کشاندن پای زنان نگونبخت به حرمسرای خویش راه زیادی در پیش داشت.

ادامه دارد…

خروج از نسخه موبایل