برادر معصومه اولادی:فرقه رجوی خواهرم را در سن 16 سالگی در راه مدرسه ربودند

تا لحظه ای که زنده ام نمی گذارم آب خوش از گلوی رجوی ها پایین رود

آقای بهروز اولادی برادر معصومه اولادی عضو گرفتار در فرقه مجاهدین در روز دوم همایش سراسری انجمن نجات بیان کرد:

بنام خدا. عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت تمامی خانواده های دلسوخته. مادران و پدران که سالیان سال چشم انتظار دیدار فرزندانشون هستند. همچنین عرض سلام و ادب دارم و تشکر ویژه خودم رو بر تمام عزیزان و زحمتکشان که در سراسر ایران زحمت می کشن بالاخص بر و بچه های زحمتکش انجمن نجات در سراسر کشور واقعاً تشکر می کنم از ته دل خیلی بی ریا عرض می کنم که در طول این سالیان واقعاً برای ما زحمت کشیدن در عرصه های مختلف که باعث شدن ما بتونیم صدای خودمون رو به هر نحوی که شده به گوش عزیزانمون برسونیم.

بنده بهروز اولادی هستم، در سال 1383 خواهرم به نام معصومه اولادی درحالیکه یک دختر بچه 16 ساله بود در راه مدرسه توسط عوامل فرقه بزدل رجوی ربوده شد. در ظهر همون روز چون معصومه به خانه برنگشت. ما سریعاً خیلی جاها مراجعه کردیم. به خیلی از سازمانها و ارگانها اطلاع دادیم. در شبانگاه همان روز 11 شب به ما اطلاع دادند که معصومه توسط افرادی ربوده شده و اکنون در کشور عراق در زندان اشرف اسیر فرقه رجوی است. بنده که خودم حدود 20 سال از خواهرم بزرگتر بودم در اون زمان اصلاً چیزی بنام فرقه رجوی یا این سازمان نشنیده بودم چه برسه به این خواهرم که 16 سال داشت. و پیرو صحبت آقای کبیری که سازمان یکسره اعلام می کنه که بچه ها به میل خودشون اونجان، من از شما می پرسم مگه میشه یه دختر 16 ساله که اصلاً اسم این فرقه و اصلاً نمی دونه سازمان چی می خواد، خودشو معرفی کنه. یه دختر 16 ساله خودش با پاهای خودش به یه کشور دیگه ای بره و وارد این فرقه بشه؟

به این خاطر به این فرقه بزدل می گم که واقعاً مسعود و مریم رجوی من عذرخواهی می کنم از تمامی عزیزان و شنوندگان عزیزی که واقعاً دلسوخته اند واقعاً صدمات روحی روانی زیادی دیده اند جسمی زیاد دیده اند حتی اسم هر حیوانی که بخواهیم برای اینها بذاریم اجحاف در حق اون حیواناته.

چندین بار از من پرسیدند یک جمله در مورد این فرقه و این دو شخص بگو. من گفتم نجس ترین نجاست عالم. بالغ بر 10 بار خودم و حدود 5 بار مادر پیر و مریض و کهنسالم رو من برای ملاقات و دیدار برای خواهرم به درب اشرف بردم. ولی هر بار با فحاشی و توهین و حملات مکرر با سنگ و تیر و کمان به خودم و مادرم مواجه شدم. و بارها هم خودم آسیب دیدم. حتی در یک مسافرتی که با مادرم داشتم اینقدر شدت فشار وارده به مادرم و خودم زیاد بود که دکتری که نیروهای عراقی در اونجا مستقر بودند وقتی مادرم رو معاینه کرد گفتند 19 درجه فشار خونشون بالاست. سریعاً من مادرم رو به بغداد به بیمارستان انتقال دادم.

حال من از شما می پرسم. از تمام سازمانها، ارگانها، تمامی مجامع بین المللی که فرقه ای سازمانی که دم از انسانیت دم از حقوق بشر، دم از دموکراسی، دم از مردم سالاری میزنه چطور جرأت این رو نداشت یک برادر، یک مادر پیر و کهنسال و مریض رو که هزاران کیلومتر از کشور خودش دور شده بود و با دست خالی به درب اشرف مراجعه کرده بود، فقط برای دیدار با فرزندش، چرا جرأت نداشت فرزندش رو حتی در فاصله 10 متری ما بیارین که مادر اون رو از راه دور ببینه؟ بنده ای که اینجا هستم از دو بعد مورد صدمات روحی و روانی شدیدی قرار گرفتم. یک دوری خواهرم. خواهر نوجوانم که ربوده شده و 20 ساله که هنوز رنگشو ندیدم  و صداشو نشنیدم. دوماً مادر پیر و فرتوتم. بنده الان دارم از منزل مادرم با شما صحبت می کنم. ولی اینقدر حاضر نیست حتی برای 5 دقیقه که عزیزانمون صحبت کردن بیاد کنار من بشینه. اگه یک دقیقه بشینه باید دراز بکشه. از دو بعد من مورد صدمات روحی قرار گرفتم. پدرمو که از دست دادم. مادرم هم چشم انتظار. هر لحظه صحبتی میشه، زنگی زده میشه، تلفنی میشه، بارهای بار بخدا بعضی موقع ها جرأت نمی کنم بیام خونه مادرم روزانه یکبار سر بزنم ببینم مادرم چکار میکنه. با چشم گریان میگه پسرم از معصومه چه خبر.

تمام عزیزان و خانواده هایی هم که با ما بودن در مراسمات مختلف در مجامع مختلف حتی در درب ورودی اشرف که با ما بودن آشنا شدیم همه، بنده و مادرم و ما دیگران را می شناسیم. واقعاً بنده این رو عرض کنم خدمت شما مخصوصاً صحبت مستقیمم با مسعود رجوی و مریم دجال و رجوی صفتان و دجال خصلتان بدانند موضوع خانوادگی است. موضوع انسانیت است. موضوع عاطفه است. تا لحظه ای که بنده و تمامی خانواده ها بدانند من با همه ملاقات کردم همه را می شناسم بدانند تا لحظه ای که ما زنده هستیم آب خوش از گلو این دو نفر و دیگر سران تروریست و دجال این گروهک آب خوش از گلوشون پایین بره. بارها خودشون اعلام کردن که دور میدان آزادی فلان کاری می کنیم که روزی هزار بار آرزوی مرگ کنن. مخصوصاً مسعود و مریم رجوی. تمام عزیزانی هم که صدمات جسمی دیدن الان جدا شده هستن شکایت کردن و کسانی هم که خانواده اند که خود بنده هم شاکی هستم حمایت صد در صدی خودم رو اعلام می کنم و در هر مجمعی و هر کشوری، هر سازمانی حاضر میشم. تا روزی که من عمرم به دنیا باقی است، نمی ذاریم که یک قطره آب خوش از گلوی این دو نفر و تعدادی که بعنوان سران این گروهک هستند و بچه های ما را شکنجه می دن، مورد اذیت و آزار قرار میدن، یه آب خوش از گلوی اینا پایین بره.

بنده بعنوان یک برادر از طرف تمام برادران، خواهران، پدران و مادرانی که واقعاً 20 سال 30 سال 40 سال کمتر یا بیشتر چشم انتظار هستن که عزیزانشون رو ببینن، آرزو می کنم که انشاءالله چشمانشون به صورت زیبای عزیزانشون نورافشانی بشه. انشاءالله روز به روز براشون خبرای خوشی بیاد. بخدا هر کدام از عزیزانی که  جدا می شن بما اطلاع می دادن در طول این سالیانی که هستیم و بودیم و در اونجا بودیم همه واقعاً شادی و پایکوبی می کردیم. بنده عزیزانی رو دیدم در اونجا که حتی الان نیستند از بین ما رفتن و حتی کسانی هستند که الان منو می بینن از همشهری های خودم هستن مریض هستن گفتند هر جا رفتین صحبتی شد انشاءالله اسم بچه های ما رو ببرید و این تعهد رو دادم و این قسم رو خوردم. انشاءالله آرزو می کنم که همه این عزیزان و عزیزانی که در اسارت این فرقه هستند به خودشون بیان. سریعتر به آغوش خانواده برگردن. آرزوی سلامتی برای همه خانواده ها می کنم. بالاخص عزیزان زحمتکشی که در انجمن نجات استان خودم و استان تهران و تمام شهرهایی که بنده ارادت دارم، آرزوی سلامتی می کنم. فقط خواهشمندم که تا لحظه ای که این مسئولیت رو بر گردن دارن یک امکانی برای ما فراهم کنند که ما هم در کشور آلبانی هم بتونیم مثل کشور عراق بریم. از نزدیک با بچه هامون ملاقات داشته باشیم. دوماً عرض کردم بنده حمایت صد در صدی خودم رو خصوصاً از تمام شاکیانی که نسبت به این فرقه شکایت کردن بعداً به دادگاههای مراجع بالاتر مخصوصاً لاهه که شما فرمودید شکایت صد در صدی خودم رو اعلام می کنم. و در هر لحظه و هر ثانیه و هر شبانه روز که بفرمائید خودم هم حضوراً در اون دادگاهها و سازمانهای مختلف برای شهادت آمادگی خودم رو اعلام می کنم. والسلام علیکم و رحمه الله.

خروج از نسخه موبایل