قصه های پر غصه

در تماس تلفنی با خانواده مرتضی قدیمی که بیش از 3 دهه است تحت مغز شویی فرقه در بند اسارت رجوی ، سراغی از پدر مرتضی گرفتیم که این روزها بدلیل کهولت سن و بیماری زمین گیر شده است .
در آخرین ملاقاتی که با این پدر چشم انتظار در روستای دره سجین شهرستان ابهر استان زنجان داشتیم وی قصه های از سالهای جوانی خود را بازگو کرد که چگونه برای بزرگ کردن مرتضی و داماد شدنش از جان و دل زحمت کشیده تا به سر و سامان برسد. ولی حالا حائلی بنام فرقه رجوی میان او و فرزندش قرار گرفته و دیدار و به آغوش کشیدن مرتضی برای او تبدیل به آخرین آرزوی زندگیش شده است .

در تماس اخیر با مادر مرتضی گفت : همسرم در واپسین زندگی فقط دوست دارد برای آخرین بار مرتضی را در آغوش بگیرد . از شنیدن این جمله مادر عزیزمان قلبمان بدرد آمد و هزاران بار رجوی ملعون و مریم قجر جنایتکار را نفرین و لعن کردیم که با دروغ و تزویر جوانان مردم را در چنبره تشکیلات کثیف خود با ترفند انقلاب و و عده های دروغین از کانون گرم خانواده ها جدا کرده و دیدارشان را برای آنها تبدیل به یک آرزو کرده است .
قصه های پر غصه خانواده ها ی چشم انتظار همچون پدر مرتضی چنان درد آور است که باید درتاریخ ثبت شوند . متاسفیم برای جامعه بشری اروپایی که برای حقوق بشر سینه چاک می کنند ولی میزبان شیطان شدند .

خروج از نسخه موبایل