پدر اسماعیل بازکیایی: کاش اسماعیل در پیری عصای دستم می بود

پدر چشم انتظار اسماعیل بازکیایی طی تماس تلفنی که با آقای پوراحمد مسئول انجمن نجات گیلان داشت گفت:

سلام آقای پوراحمد خوبین شما؟ خانم تان خوب هستند. باورکنید هیچوقت مهربانی هایتان را فراموش نکردیم و نمی کنیم . فقط سالمند و مریض احوال شده ایم و قدرت مان را از دست دادیم . طوریکه در زمان کرونا نتوانستیم خدمت برسیم .

مادر اسماعیل که خیلی مریض احوال است و خانه نشین شده است و من شکرخدا در حدی میتوانم برای خرید مایحتاج زندگی سرکوچه مان بروم. البته پسرم حسن جان همیشه درکنارم هستند وگرنه برای امورات زندگی کم می آوردم .

ایکاش اسماعیل می آمد و سرپیری عصای دستم می بود و از تمام داراییهای زندگی ام بهره مند میشد و برای خودش یک زندگی خوب تشکیل می داد.

والدین چشم انتظاراسماعیل پور محمد علی بازکیایی

و خطاب به اسماعیل چند جمله ای گفت شاید که به گوش اسماعیل برسد:

اسماعیل جان بیا که خیلی دلتنگت هستیم و به تو نیاز داریم . قربانت برم تو بیا تا با هم دلخوش باشیم تا رجوی هم بفهمد کارش تمام است و باید که دست از سر اسیرانش بردارد و به فکر جوابگویی باشد در پیشگاه عدالت .

اسماعیل جان چشم براهت هستم یا علی بگو و تصمیم آخرت را بگیر و نزدمان برگرد.

خدا پشت و پناهت باشد.

خروج از نسخه موبایل