آن روز آمریکا آمده بود پادگان اشرف را با خاک یکی بکند

با سلام خدمت خوانندگان عزیز – امیدوارم با هر چه بیشتر افشا کردن رجوی و سرانش بتوانیم ماهیت این گروه و سرانش را بیشتر برای همگان روشن کنیم .سایت های فرقه را رصد می کردم مطلبی مشاهده کردم در مورد زمانی که امریکا مجاهدین را خلع سلاح کرد که حیف بود درباره آن و آنچه آن روزها دیدم ننویسم.

زمانی که آمریکا به عراق حمله کرد ارباب رجوی صدام سرنگون شد و شاخ رجوی شکست و جرات این را نداشت که به مانند قبل برای ما شاخ و شانه بکشد. در آن زمان آمریکا در عراق می خواست تمامی گروه ها را تسویه کند از جمله فرقه رجوی را . در آن زمان سران فرقه رجوی دعوت های زیادی از آمریکاییها می کردند و محل ملاقات، ستاد باصطلاح ارتش بود . هدف این بود کاری کنند که آمریکا فرقه رجوی را خلع سلاح نکند .

مطلبی در سایت فرقه با تعریف و تمجید از مژگان پارسایی نوشته شده و اینکه مژگان پارسایی در مقابل ژنرال آمریکایی چنین گفته:
“مژگان پارسایی در مقابل ژنرال آمریکایی در جایش میخکوب شد و در ادامه گفت دیگر این حرف را تکرار نکن ! اگر می خواهی ما را آزمایش کن ! شما می توانید همین جا روی ما آتش باز کنید! هرگز کسی از مجاهدین تسلیم نخواهد شد” .

اجازه دهید گذشته را کمی مرور کنیم .
می خواهم از دروغگویی سران فرقه بگویم. زمانی که آمریکا با عراق جنگ را شروع کرد ما در بیابانهای عراق پراکنده بودیم یک روز به من و چند نفر ابلاغ کردند که به پادگان اشرف بروید و امکانات استقراری از مقر بار بزنید و بیاورید. آمریکا مستمر عراق را بمباران می کرد و صدام چند روزی بود که سرنگون شده بود. ما به پادگان اشرف رفتیم وسایل استقراری را بار زدیم ولی مسئول پادگان اشرف پری بخشایی بود اجازه نداد به مقر خودمان در بیابانها برگردیم! حرفش این بود که آمریکا بمباران می کند و تردد به بیرون از پادگان اشرف ممنوع است. چند روزی صبر کنید بمباران کمتر شود.

سه الی چهار روزی در پادگان اشرف بودیم. یک روز صبح ما را از خواب بیدار کردند و گفتند خیلی سریع سوار ماشین شوید و بروید درب اصلی پادگان اشرف با شما کار دارند . به درب پادگان اصلی که رسیدیم با یک صحنه عجیب روبرو شدیم! جاده اصلی منتهی به پادگان اشرف خودروهای زرهی آمریکاییها به خط شده بودند و 3 بالگرد جنگی همان اطراف می چرخیدند. آن روز آمریکا آمده بود پادگان اشرف را با خاک یکی بکند و کار را یکسره کند. صحنه جالبی بود! پری بخشایی حدودا 15 الی 20 زن را جمع کرده بود و همه پرچم سفید در دست داشتند و به سمت آمریکایی ها می رفتند به نشانه تسلیم. پری بخشایی مترجم زن با خودش برده بود که با آمریکاییها صحبت کند. شاهد صحنه بودم چند ساعتی با آمریکاییها صحبت کردند. پری بخشایی و مابقی زنان اشک می ریختند و به خاری افتاده بودند و حمله آمریکاییها به پادگان اشرف تا حدودی خنثی شد و حمله متوقف شد .

وقتی از فرقه نجات یافتم یکی از کادرهای فرقه که جدا شده بود برای من تعریف کرد که مژگان ژنرال اودیرنو را دعوت کرد که با او مذاکره کند که سازمان را خلق سلاح نکنند . مژگان اشک می ریخت آنهم چه اشکی! آنقدر التماس ژنرال آمریکایی کرد که او به مژگان گفت من آدم سیاسی نیستم من نظامی هستم تابع دستوراتم آنقدر به من التماس نکنید .

واقعا مطلبی که در رابطه با شجاعت مژگان در سایت فرقه درج شده در تناقض با این اتفاقات نیست ؟ رجوی و سرانش فقط دروغ به اعضای خود تحویل می دهند! آمریکا کار خودش را کرد و رجوی خلع سلاح شد . بعد از خلع سلاع یک برنامه جمعی ترتیب دادند و نزدیک به 10 آلی 15 زن را بالای سن بُردند و ردیف اول روی صندلی ها زنان باصطلاح شورای رهبری رجوی نشسته بودند و زنان بالای سن در رابطه با سلاح های بر باد رفته آواز می خواندند و می گفتند ( بی تو کجا روم . کجا . من و چند تا از هم محفلی هایم یک گوشه ای ایستاده بودیم و به یگدیگر در جواب می گفتیم .( نمی دونیم کجا . کجا . ) و زنان شورای رجوی روی صندلی گریه می کردند .
این هم از شجاعت مژگان پارسایی و مابقی زنان شورای رجوی .

فواد بصری

خروج از نسخه موبایل