اعلام جدایی رسمی محمد رضا صدیق از فرقه رجوی در آلبانی

اینجانب محمد رضا صدیق متولد ۱۳۵۸از شهر تبریز استان آذربایجان شرقی در سال ۱۳۸۱ در کشور ترکیه که برای کار رفته بودم با یک رابط فرقه رجوی آشنا شدم.
این رابط فرقه به من گفت تو برای اینکه بتوانی برای کار و درآمد خوب و زندگی بهتر به فرقه مجاهدین ملحق شو و بعد از مدتی همین فرقه تو را برای کار به اروپا می فرستد.

از آنجایی که من دنبال زندگی بهتر و کسب کار بودم حرف رابط سازمان را گوش کردم و یک روز بعد از مرز ترکیه وارد خاک عراق شدم.
وقتی به بغداد رسیدم توسط افراد فرقه به اشرف رفتم.
وقتی به اشرف رسیدم من را به هتلی به اسم ایران در اشرف بردند و آنجا ابتدا سوالاتی از دورانی که در ایران بودم و اینکه چرا به ترکیه رفتم کردند که من برای آنها توضیح دادم که هدفم آمدن به ترکیه برای کسب و کار بوده و اینکه دنبال زندگی بهتری باشم، آنها هم به من لباس نظامی دادند و به من گفتند که تو الان رزمنده مجاهدخلق هستی.
و من هم دیگر راهی برای برگشت نمی دیدم که برگردم و مجبور شدم قبول کنم.
تا اینکه جنگ عراق و نیروهای ائتلاف شروع شد.
و بعد از خلع سلاح فرقه توسط نیروهای ائتلاف به مدت ۱۳سال با تمام سختی ها و فشارها از طرف فرقه در عراق با اجبار ماندگار شدم.

محمدرضا صدیق

تا اینکه تمامیت فرقه توسط کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل به آلبانی آمدیم.
در کشور آلبانی باز دیدم فرقه همان خط و خطوطی که در عراق پیش می برد را جاری و ساری می کرد.
و با همان ضوابط و به قول خودشان با همان مرز سرخ ها که داشتند پیش می برند.
و من که دیگر طاقت این همه فریب کاری فرقه را نداشتم و اینکه احساس کردم ۱۶سال از جوانی ام و حتی سلامتی جسمی و روانی ام به هدر رفته و فقط و فقط به خاطر اینکه در این مدت فریب مسعود رجوی و تشکیلات آنها را خوردم و دیگر نمی‌توانستم خودم را سرزنش کنم.

فرقه ای که فقط دنبال منافع تشکیلاتی و جنبش ضد مردمی و اهداف شوم بود . پس تصمیم گرفتم از این فرقه جدا بشوم.
ولی جدا شدن من باعث نشد که فرقه دست از سر من بردارد.

و هر بار برای گرفتن مستمری ماهانه می رفتم توسط سران دفتر فرقه مثل جواد خراسان، فریدون سلیمی و عبدالله تهرانچی مورد حسابرسی قرار می‌گرفتم و از من می خواستند که برای آنها جاسوسی و خبرچینی بکنم. به طور مثال از من می خواستند که حسن حیرانی و نفرات دیگر چکار میکند و حتی از نفرات مستمری بگیران خود هم سوال می‌کردند که چکار میکند.

من حقیقتا از این حسابرسی در قبال پولی که می دادند خسته شده بودم که بایستی هر ماه مورد حسابرسی و بازجویی قرار بگیرم و سر نفراتی که آزادانه زندگی خود را انتخاب کردند موضع بگیرم که به نفع و منافع سازمان باشد که متأسفانه آخرین بار همین ۷ آذر ماه بود که برای گرفتن ۳۵ هزار لک رفته بودم از من خواستند سر انجمن آسیلا (انجمن حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی) موضع بگیرم و دروغها و اباطیلی که دفتر فرقه می خواهد را تکرار کنم. من سوالم بود که چرا خود فرقه این کار را نمی کند که پس از کمی تحقیق متوجه شدم انجمن آسیلا یک انجمن قانونی و ثبت شده در یک کشور اروپایی است که دست فرقه بسته است و هرگونه اتهام بی اساس علیه این انجمن پیگرد قانونی خواهد داشت و این ترفند فرقه است که می خواهد با یک سواستفاده کثیف و رذیلانه از ما مستمری بگیران دفتر جدا شده ها را به جان هم بیندازد و ما جدا شدگان را در مقابل یکدیگر قرار بدهد که حاضر به پذیرش چنین عمل شنیعی نشدم و این موضوع را از طریق انجمن آسیلا به مقامات قضایی کشور آلبانی اطلاع دادم و خودم هم از دفتر فرقه قطع ارتباط کردم و ضمن عضویت در انجمن آسیلا اعلام جدایی رسمی از سازمان مجاهدین می کنم.

محمد رضا صدیق، تیرانا

خروج از نسخه موبایل